به وجود آمدن شخصيت قرباني و شیوه فرزندپروری والدين
فرزندپروری و شکل گیری شخصیت قربانی
به وجود آمدن شخصيت قرباني و شیوه فرزندپروری والدين
همانند افراد قلدر، قربانيان نيز از ابتدا قرباني نبوده اند بلكه آنها در اثر تعامل با محيط از جمله والدين خود به اين شكل از رفتار گرايش پيدا كرده اند بسياري از آنان محصول نظام هاي فرزند پروري غلط والدين خود مي باشند.
زمينة نظري بسيار اندكي دربارة شيوه هاي فرزند پروري كه بوسيله آن كودكان تبديل به قربانياني ترسو مي شوند در مقايسه با شيوه هايي كه بوسيلة كودكاني كه به افرادي قلدر مبدل مي شوند، وجود دارد.اين تاحد زيادي به اين حقيقت مربوط مي شود كه ترسو بودن، كمرويي و گوشه گيري و سكوت در كودكان هيچكدام بعنوان شاخص هاي اختلال باليني در نظر گرفته نمي شوند و بعلاوه همواره اين گمان وجود داشته كه اين چنين جنبه هاي شخصيتي از نظر زيست شناختي تثبيت مي شوند و بنابراين نمي توان آنها را با آموزه هاي اجتماعي شدن كه توسط والدين و مدرسه آموزش داده مي شوند تغيير داد. اما اين ديدگاه تا حدي تغيير يافته و مشخص شد متغير مهمي در ارتباط با ناسازگاري روانشناختي و تا حدي پيش بيني كنندة دروني شدن مشكلات وجود دارد.
نقش فرزندپروري والدين و باورها و نگرش هاي والدين دربارة اجتماعي شدن مي تواند علت گوشه گيري اجتماعي باشد كه شامل كاهش در كشف موقعيت هاي جديد اجتماعي، دنباله روي اجتماعي، سلطه پذيري، هشياري اجتماعي و اضطراب به همراه نگرش هاي منفي دربارة خود، عزت نفس پايين و پذيرش جايگاه هاي اجتماعي پايين مي باشد.
اگرچه گوشه گيري اجتماعي بعنوان يك توصيف كنندة افراد قرباني بسيار گسترده است اما به منظور توصيف نگرش هاي فرزند پروري كه با پيدايش موقعيت قرباني در ارتباط است شرح داده مي شود، كودكاني كه در گروه همسالانشان ناايمن و ناشاد بودند به احتمال زياد والديني داشته اند كه در مقايسه با والدين كودكاني كه به لحاظ اجتماعي شايسته بودند رفتارهاي قدرت طلبانه نشان مي دادند و ناراحتي و اضطراب اجتماعي ايجاد مي كردند. برخی از محققین اظهار كردند كه والدين قدرت طلب از چنان شيوه هاي فرزندپروري استفاده مي كنند كه فرزندانشان با عزت نفس پائين، خودانگيختگي ضعيف و اعتماد به نفس پائين در موقعيت هاي اجتماعي رشد مي كنند.
مادران كودكان قرباني گرايش به گوشه گيري در تعاملات و مبادلات كلامي دارند و بطوركلي والدين كودكان گوشه گير اجتماعي، خودانگيختگي و شوخ طبعي كمتري در مقايسه با والدين كودكاني كه به لحاظ اجتماعي كارآمد بودند،دارند. معمولترين ويژگي هاي قربانيان قلدري در دوران كودكي، ناايمني، ترسوبودن، حساسيت، اضطراب و بيش از حد محتاط بودن مي باشد اين قربانيان به ندرت در اذيت و آزار ديگران مشاركت مي كنند و معمولاً داراي قامت كوچك و ضعف فيزيكي مي باشند.