انواع رفتارهای قلدرانه
انواع رفتارهاي قلدرانه
قلدري در اشكال بسيار متفاوتي بروز داده مي شود، قلدري معمولاً تلاشي سازمان يافته از سوي دانش آموزاني است كه داراي عزت نفس پائيني هستند و به منظوراحساس قدرت و كنترل بيشتر بر همسالان طراحي مي شود (بارون،2001). كليفورد (2001) گزارش داد كه در مدرسه هر هفت دقيقه يك رويداد قلدرانه اتفاق مي افتد. در حقيقت قلدري تعاملي اجتماعي است كه می تواند بازتابي از تعاملات پيچيده ی فردي همانند؛ دانش آموز تكانش گر، بافت اجتماعي موقعيت ها، گروه هم سالان و نظام اجتماعي مدرسه باشد (اسپيلاجي،2004). رفتارهاي قلدرانه مي تواند در نتيجة حملات آشكار بروي قرباني به شكل مستقيم باشد(بوسورث، اسپيلاجي و سيمون،1999). قلدري مستقيم؛ سربه سر گذاشتن، متلك گفتن، تهديد كردن، ضربه زدن و دزدي كردن را شامل مي شود (بانكس،1997). قلدري غير مستقيم مستلزم انزواي اجتماعي، طرد از گروه ها يا عدم انتخاب درفعاليت ها مي باشد (بوسورث و همكاران،1999). قلدري زماني رخ مي دهد كه دانش آموزي بيش از يك دورة زماني طولاني آماج بهره كشي يا تهديد به بهره كشي قرار گيرد (بارون،2001). تقريباً 90 درصد از دانش آموزاني كه قرباني شده اند ادعا كرده اند كه قلدري سبب مشكلات مهمي، شامل از دست دادن دوستان، احساس تنهايي و نااميدي ميشود (اسپيلاجي و هولت،2000).
قلدري كلامي
اين شکل از قلدري بسیار متداول است و شامل بکارگیری كلمات براي تحقير، پست جلوه دادن، ارعاب همسالان، لقب دادن و اطلاعات افترا آميز (شايعه پراكني) مي شود (كالوروسا،2003). قلدري كلامي شايعترين نوع قلدري هم در زنان و هم در مردان مي باشد (كالوروسا،2003). تقريباً 75 درصد از موارد قلدري هاي گزارش شده درون اين طبقه جاي ميگيرند كه با تاكتيك هاي قلدري روانشناختي تركيب مي شوند (بارون،2001).قلدري كلامي شامل ناميدن نام ها (لقب دادن)، متلك گفتن، تحقيركردن، انتقاد دشمنانه (از روي دشمني)، بدنام سازي فرد، تحقير نژادي، آزار و اذيت هاي جنسي كلامي، يادداشت گذاشتن، اتهامات نادرست وشايعات مي باشد. پيش آمدهايي مانند ناميدن نام براساس جنس، نژاد، قوميت، مذهب، ظاهر، طبقه اجتماعي، ناتواني و يا اختلافات جنسي مي تواند بعنوان تبعيض و اذيت و آزار طبقه بندي شود (ساكسون،2004).
در گير نشدن در اين نوع قلدري نسبتاً آسان است؛ براي فرد قلدر سريع و بيدردسر، اما براي فرد قرباني غيرانساني و بسيار مضّر ميباشد(كالوروسا، 2003). كودكان به منظور به دست آوردن توجه و همانند سازي با ديگران وداشتن حس برتري و قدرت در جهت پذيرفته شدن توسط همسالان سربه سر يكديگرمي گذارند(فريدمن،2000). سربه سر گذاشتن (اذيت كردن) مي تواند وسيله اي تفريحي باشد اگر به عواطف صدمه نزند (فريدمن،2000). قلدري كلامي چيزي بيش از بازي ساده كودكانه است (ساكسون،2004). عمل دست انداختن، هنگامي كه ادامه پيداكند ويا تكرار شود و يا اينكه تهديدي باشد كه منجر به قلدري مستقيم و يا منجر به خشونت نسبت به ديگران شود،مي تواند به عنوان اذيت وآزار در نظر گرفته شود (فريدمن،2000). نيت اصلي قلدري كلامي صدمه زدن به عزت نفس ديگري مي باشد كه معمولاً در مقابل افراد هم سن و سال انجام مي شود (انجمن پزشكي آمريكا،2005).
قلدري فيزيكي (جسماني)
هر عملي كه مستلزم تماس فيزيكي مستقيم ميان دانش آموزان باشد و ممكن است شامل پشت پازدن، هل دادن، تنه زدن، ضربه زدن، نيشگون گرفتن يا زد و خورد باشد (كالوروسا،2003). به لحاظ تاريخي سه نوع اصلي از رفتارهاي قلدرانه به وسيله نوجوانان نمايش داده مي شود؛ يعني جسمي، كلامي و روانشناختي (اريكسون،2001).به عقيدة كالوروسا (2003) قلدري جسماني قابل مشاهده ترين وسهل ترين نوع قلدري جهت شناسايي مي باشد و مي تواند به صورت سيلي زدن، ضربه زدن، مشت زدن، لگدزدن، گازگرفتن، چنگ زدن، آب دهان انداختن، يا آسيب وارد كردن به اموال شخصي اعمال شود. قلدري جسماني (فيزيكي) مستلزم صدمه رساندن به بدن فرد و دارايي هاي وي مي باشد ( انجمن پزشكي آمريكا،2005). در بسياري از موارد قلدري جسماني آسيب زيادي به قرباني نمي زند بدين دليل كه براي فرد قرباني همدردي از جانب مراجع قدرت را به همراه دارد و براي فرد قلدر سرزنش را به همراه خواهد داشت (انجمن پزشكي آمريكا،2005).
از سوي ديگر،شيوه هاي رقت انگيزي از قلدري جسماني وجود دارد مانند؛ تخريب لباس قرباني با علامات و نشانه هايي كه جهت تنزل قرباني در مقابل همسالان بكار گرفته مي شود (انجمن پزشكي آمريكا،2005).
قلدري عاطفي
استفاده از روابط براي اذيت و آزار ديگران، كه شامل محروم سازي از گروههاي اجتماعي، زبان بدن دفاعي، چشم غرّه شدن و تمايز نشان دادن نسبت به متحدان صميمي همسال مي باشد (كالوروسا،2003). قلدري عاطفي به خشونت ارتباطي يا قلدري روانشناختي(به لحاظ رواني)اشاره داردقلدري عاطفي تحقير كردن نظام دار احساس كودك است كه خود شامل:ناديده گرفتن،منزوي كردن،و طرد از همسالان مي باشد و بيشترين آسيب از انواع قلدري را در پي دارد(ديويس،2003). به طور معمول تصور غلط اين است كه خشونت ارتباطي منحصراً نوعي قلدري است كه مربوط به جنس مونث است اما، مولين ريندلر (2003) اظهار كرده اند كه سطوح قلدري ارتباطي بين هردو جنس مونث و مذكر نسبتاً مساوي است. در حالي كه قلدري عاطفي در افراد مونث در سنين كودكي بروز داده مي شود، افراد مذكر اين گونه قلدري را در سنين بزرگسالي بيشتر به كار مي برند.در مدرسه ي راهنمايي پيشرفت معناداري به لحاظ توسعه شناختي و اجتماعي رخ مي دهد؛ و اين پيشرفت ها در روابط بين فردي ، كيفيت روابط و در ساختار روابط تأثير مي گذارد (يون، بارتون و تاياريول،2004). اما بايد دانست كه، قلدري عاطفي هميشه به صورت رو در رو رخ نمي دهد، پديده اي بنام قلدري الكترونيك در سالهاي اخير در بيشتر مدارس رايج شده است (چو،2005).اين نوع قلدري اين امكان را براي فرد قلدر فراهم مي كند كه گمنام بماند.به عبارت ديگر،اين رشته قلدري گمنامي ايجاد مي كند و فرد قلدر را جسورتر مي سازد و عامل ترس قرباني را افزايش مي دهد (چو،2005). قلدری سایبری مربوط می شود به قلدری کردن به واسطه ی فن آوری های ارتباطی و رسانه های اطلاعاتی، که عبارتند از: پیامهای تلفن همراه، پست الکترونیک(ایمیل)، تماسهای تلفنی، اتاقهای چت اینترنت و در این اواخر نیز به سمت سایتهای اجتماعی شبکه ای گرایش پیدا کرده است. روند رشد سریع قلدری سایبری، کارشناسان را بر این عقیده داشته است که این نوع قلدری بسیار خطرناکتر از قلدری در محیط های آموزشی می باشد.در این نوع قلدری، قربانیان در هر مکان و هر زمان قابل دسترس می باشند. و بنابراین برای بسیاری از کودکان، خانه ابدا پناهگاهی نیست که در آن از قلدر ها در امان باشند (دادستانی عمومی ماساچوست،2006). این نوع قلدری می تواند نوجوانان را به سمت خودکشی سوق دهد. اما بسیاری از قربانیان همراه با آن به خجالت، شرم، عصبانیت و افسردگی و کناره گیری تن در می دهند. قلدری سایبری اغلب به شکل گمنام از سوی عامل دیده می شود و ماهیت اینترنت و سایر محیط های مجازی این امکان را فراهم می کند که آن به صدها و هزاران نفر دیگر به سرعت انتقال یابد(مک دوگال،2005).
پژوهشگران روانشناسي رشد دسته اي از رفتارهاي بين فردي و نگرش هاي ميان دانش آموزان را شناسايي نمودند كه آسيب عاطفي جدي وارد مي سازد اما در نزد معلمان يا ديگر بزرگسالان بدونه توجه باقي مي ماند كه اين همان قلدري عاطفي است (يون و همكاران،2004). قلدري عاطفي يا ارتباطي قويترين نوع قلدري از انواع قلدري است كه در سالهاي مياني نوجواني رخ مي دهد (كالوروسا،2003).احتمال مي رود قلدري عاطفي در سن مدرسة راهنمايي در ميان دانش آموزان از انواع ديگر قلدري چشم گيرتر باشد، زيرا اين دورة نقطة عطف رشد مي باشد (يون و همكاران،2004). قلدري عاطفي در حقيقت شكلي از دستكاري اجتماعي به منظور ايجاد اختلال در پذيرش فرد بوسيله گروه همسالان مي باشد(انجمن پزشكي آمريكا،2005). بعقيدة مك كي (2003)خشونت ارتباطي شامل رفتارهايي است كه بوسيله آسيب زدن يا تهديد به آسيب در روابط با همسالان به فرد صدمه مي زند (مككي، 2003). در قلدري عاطفي از ژست هايي مانند خيره شدن پرخاشگرانه، چشم غّره شدن، آه كشيدن، اخم كردن، ريشخندها، خنده هاي استهزاء آميز و زبان بدن خشن، به منظور راندن قرباني از همسالان و يا تخريب روابط استفاده مي شود (كارلوروسا،2003). قلدر هاي اجتماعي به تلاش براي متقاعد ساختن همسالان شان به منظور نپذيرفتن شخصي معين گرايش دارند، اين شيوه از قلدري به طورقابل توجهي قرباني را از تمام ارتباطات اجتماعي جدا مي سازد (انجمن پزشكي آمريكا،2005). با اين حال اين نوع قلدرها بيشتر مورد تنفر مي باشند و در مقايسه با همسالان شان مهارت هاي رفتاري- اجتماعي قابل پذيرش كمتري دارند (يون و همكاران،2004).