آزادی | Freedom
«آزادی» در مفهوم اگزیستانسیالش، فقدان ساختار خارجی ست. به این ترتیب فرد بر خلاف تجربیات روزمره، دیگر به جهانی موزون و ساختاریافته که پردازشی سرشتی دارد وارد نمی شود و حتی آن را ترک می کند.
آزادی
آزادی دلواپسی غایی دیگری است که کمتر قابل درک است. معمولاً آزادی را مفهومی کاملاً مثبت و خالی از ابهام تصور می کنیم. آیا انسان در سراسر تاریخ ثبت شده اش در حسرت آزادی و ستیز برای آن نبوده است؟ با وجود این، وقتی آزادی را از منظر غایی می نگریم، چشم ها با هراس خیره می ماند.
«آزادی» در مفهوم اگزیستانسیالش، فقدان ساختار خارجی ست. به این ترتیب فرد بر خلاف تجربیات روزمره، دیگر به جهانی موزون و ساختاریافته که پردازشی سرشتی دارد وارد نمی شود و حتی آن را ترک می کند. در عوض، فرد به طور کامل مسئول دنیا، الگوی زندگی، انتخاب ها و اعمال خویش است. «آزادی» از این دید، مفهومی مرعوب کننده دارد: به این معنا که زیرپایمان زمینی نیست جز حفره ای تهی و گودالی ژرف. پس پویایی کلیدی اگزیستانسیال، همان برخورد میان رویارویی مان با بی پایگی همه چیز و آرزویمان برای جای پایی محکم و ساختاریافته است.
مفهوم آزادی، در نظریه و کاربرد عملی همه ی درمان های سنتی و نو، نقشی ضروری و اجتناب ناپذیر دارد. برای روشن شدن موضوع برای روشن شدن موضوع یالوم به برخی از وقایع درمانی اشاره می کند:
«آزادی» برای فیلسوف معانی فردی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی گسترده ای دارد و در نتیجه دایره ی وسیعی را شامل می شود. به علاوه موضوعی است به شدت بحث انگیز: مباحث فلسفی در زمینه ی آزادی و سببیت دو هزار سال است که ادامه دارد. مفهوم آزادی مطلق همواره در طی قرن ها، تضادهای تلخی را موجب شده، زیرا با دیدگاه های متداول در جهان مغایر است: اول با اعتقاد به مشیت الهی؛ بعد با قوانین سببیت علمی؛ و بعدتر با دیدگاه های هگلی به تاریخ به مثابه توالی هدفدار یا نظریه های جبرگرایانه ی مارکسیستی و فرویدی. با وجود این، در این قسمت، تنها به وجوهی از آزادی پرداخته میشود که ارتباط مهم و معمول و روزمره ای با درمانگر دارد.