تربیت | Upbringing
تربیت مؤثر و صحیح چیست؟ نکاتی که باید والدین در تربیت کودکان بیاموزند. مهارت های فرزندپروری مؤثر کدام است؟
مهارت های فرزندپروری
1.آموزش مداوم و متنوع
2.شکل دادن شخصیتی با اعتماد به نفس در کودک
3.خسته نشدن از پاسخ به سؤالات کودک
تربیت در دوران نوزادی
نوزاد تازه متولد شده مهمترین نیازش این است که خواسته های زیستی اش خوب و به موقع برآورده شوند. نمی توان در این مرحله انتظار فروانی داشت که برخی ادعا می کنند نوزاد را تربیت می کنند. هر چند که منکر برخی شرطی سازی ها و یادگیری های اولیه نمی شویم. منظور این است که توجه به تربیت در این مرحله می تواند ما را از توجه زیستی به کودک دور کند وگرنه نوزاد انسان از همان ابتدا در حال آزمایش و خطاست و با هر حرکتی که می کند، و هر پاسخی که از محیط می گیردبه دنبال نوعی پاسخ به ابهامات و کشف محیط است.
به همین دلیل است که برخی از ضربه های اولیه می تواند جبران ناپذیر و خطرناک باشد، زیرا می تواند به سیستم عصبی و در حال شکل گیری وی آسیب بزند. با وجود این می توان نوزاد را در برخی موارد شرطی کرد، زیرا نوزاد در این مرحله این قابلیت را دارد. بعنوان مثال وقتی نوزاد به پدر و مادر خود نگاه می کند تنها هنگامی می خندد که پدر و مادر نیز به او می خندند و یا دست کم خوش رو هستند و هر گاه پدر و مادر اخم کنند یا با تندی رفتار کنند، یا گریه می کند و یا حرفی نمی زند و بی حرکت می ماند.
پس نوزاد یاد گرفته حالات و حرکات پدر و مادر خود را تفسیر نماید. پس از مدتی که نوزاد توانست کنترل ماهیچه های دست و بازوان و پاهایش را به دست گیرد و به اصطلاح با آنها حرکات ارادی انجام دهد. می بینیم از طریق همین حرکات به آزمایش و تجربه می پردازد. پس می توان این گونه نتیجه گرفت نوزاد آماده شده تا برخی از حرکات خود را یاد بگیرد.
*حال چه حرکاتی را می توان آموزش داد؟
*چه کارهایی باید کرد؟
به نظر می رسد پدر و مادر کاری که باید انجام بدهند در این مرحله بیشتر کمک به نوزاد است تا بتواند به نحو مؤثر و ایمن محیط را تجربه نماید. آری! تجربه محیط خود نوعی یادگیری است.
پدر و مادر باید در این مرحله با صبر و حوصله برخورد کنند. رفتارهای آنان باید جلوه ی دیگری به خود بگیرد و پر از شکیبایی حوصله باشد. شکیبایی از مهمترین عوامل در تربیت کودک است. زیرا گاهی پدر و مادر به واسطه تصاویری که در ذهن خود ایجاد کرده اند می خواهند کودکشان را بسازند. و برای رسیدن به این تصویر تلاش می کنند و اگر غیر از تصویر کیفی شان تصویری دیگر از کودک خود ببینند، ناراحت و نا امید می شوند.
بگذارید مثالی در این مورد بزنیم؛ فردی دوست دارد مدل خاصی از یک ماشین را بخرد و سوار شود، در دنیای کیفی خود با آن ماشین به جاهای مختلف مسافرت می کند و از ان لذت می برد. اما بگذارید ببینیم آیا ماشین هم خراب نمی شود؟ آیا لازم نیست گاهی برای چکاب به تعمیرگاه برود؟ آیا پنچر نمی شود؟
علی رغم پاسخ مثبت به همه این سوالات، فرد مورد نظر این تصاویر را در ذهن خود نداشت. منظور این نیست که باید منفی نگر باشیم. بلکه منظور این است که باید واقع نگر باشیم. واقعیت نگری باعث می شود افراد تحمل بیشتری داشته باشند. فرد باید بداند که برخی از ماشین داشتن می تواند گرفتاری های مربوط به ماشین باشد. منظور از این مطلب این است که نباید تصور کرد یک کودک تمام مدت قرار است؛ بخندد، شاد باشد و در حال بازی کردن باشد. به بیان دیگر باید تحمل خود را بالا ببریم و برای رفتارهای ناخوشایند کودک نیز خود را آماده کرده باشیم و اینگونه رفتارها را بخشی از فرایند رشد بدانیم و آن ها را نیز دوست داشته باشیم.
بنابراین در تربیت کودک باید به نکات بسیار ظریفی توجه کرد. داستانی را به نقلی از یکی از همکاران در اینجا ذکر می کنم:
درباره علل و عوامل موفقیت انسانها صحبت می کردیم و هر یک از کسانی که در آن جمع بودند، دلایلی را مطرح کردند. یکی از افرادی که آنجا بود داستان جالبی را تعریف کرد از اینکه چگونه یک مادر می تواند نقش مؤثر و خوبی داشته باشد تا فرزندش به موفقیت برسد.
ایشان نقل کرد: روزی مادری برای خرید از منزل خارج می شود و به پسر 3 ساله اش می گوید مواظب خودت باش، من زود بر می گردم و می رود و پس از مدتی که به خانه برمی گردد، می بیند که کف آشپزخانه با شیرهایی که در ظرف داشتند سفید پوش شده و پسرش در میان آن در حال بازی کردن است، عکس العمل مادر بسیار جالب و تحسن برانگیز بوده است.
مادر در پاسخ به این موقعیت نه تنها به رفتار فرزندش نمی تازد و نه تنها سرزنش نمی کند بلکه او را با کلامش تشویق هم می کند و می گوید: وای! استفان چه دریاچه ی سفیدی درست کرده ای؟!!
من هم می خواهم با تو بازی کنم و با وی به بازی با شیرهای ریخته شده در کف آشپزخانه می پردازد. پس از مدتی که از بازی می گذرد، مادر دو سطل و دو اسفنج می آورد و می گوید دیگر بس است و باید شیرها را جمع آوری کنیم و آنجا را با هم تمیز می کنند البته مسلم است که مادر تمیز کرده و تنها می خواسته به صورت غیرمستقیم به او یاد بدهد که تمیز کردن پس از هر دسته گلی باید در ذهنش باشد.
این قبیل اتفاقات قطعاً برای این مادر و فرزند و مشابه این بسیار رخ داده تا اینکه چندین سال بعد این فرد به عنوان یک داروشناس مطرح و تأثیرگذار برای نوع بشر شناخته می شود.
آری! استفان کاوی دلیل موفقیت خود را مادرش می داند.
هزینه هایش را مادر با صبر و تحملش پرداخت و باعث شد جهانیان را از این نابغه بهره مند سازد. و به نوعی به درد همه افراد بشر بخورد. در واقع تجربه های این کودک در خرابکاری باعث شد تا بدل به داروشناسی خلاق شود. اگر خلاقیت در این فرد از کودکی رشد نمی یافت و مادر به رشد این خلاقیت کمک نمی کرد، جرأتمندی رفتارهای یک پژوهشگر در رفتارهای استفان کاوی نقش نمی بست.
این گونه داستان ها را در زندگی افراد موفق بسیار شنیده ایم؛ یکی دیگر از انها توماس ادیسون است:
نقل است که ادیسون در مدرسه بسیار ناآرام، دردسرساز و مشکل آفرین بود و معلم بارها از این وضع شاکی شده بود و ادیسون را کودن خطاب کرده بود. در نهایت روزی برای مادر ادیسون نامه ای می نویسد و از او می خواهد آن را باز نکند و به دست مادرش بدهد. ادیسون هم نامه را به دست مادر می رساند. مادر نامه را باز می کند و می خواند:
"فرزند شما یک کودن است و من نمی توانم چیزی به وی بیاموزم، لطفاً دیگر به مدرسه نیاید"
در همین حال توماس از مادر می پرسد، چه چیزی نوشته؟
مادر می گوید نوشته است که از آنجائیکه توماس، فرزند شما بسیار بااستعداد است و مدام در حال آزمون و خطاست و دوست دارد چیزهای جدید یاد بگیرد، من نمی توانم به او چیزی یاد بدهم و بهتر است شما خودتان در منزل با او کار کنید! این نقش مادر ادیسون است که توانست با تغییر یک جمله ابلهانه به یک جمله هوشمندانه، در ذهن فرزندش اعتماد به نفس ایجاد کند و نسل بشر را از دستاوردهای یک نابغه دیگر محروم نسازد.
لحظه ای فکر کنید معمولاً برخورد بسیاری از والدین در چنین شرایطی چیست؟ آیا غالباً دچار تلاطم احساسات و هیجانات نمی شوند؟ اگر عین جمله برای توماس ادیسون بیان می شد و او را سرزنش می کردند، چه اتفاقی برای ادیسون می افتاد؟
اهمیت نقش پدر و مادر و پرستاران اولیه و سپس آموزگاران و نزدیکان در تربیت فرزند بسیار مهم است.
بارها به اطرافیان خود توصیه کرده ام:
برای آنکه به فرزندان خود کمک کنید و می خواهید آنها موفق باشند این 3 نکته را رعایت کنید:
1.آموزش مداوم و متنوع
2.شکل دادن شخصیتی با اعتماد به نفس در کودک
3.خسته نشدن از پاسخ به سؤالات کودک
*آموزش مداوم و متنوع
منظور این است که والدین باید یاد بگیرند در سنین اولیه که کودک تشنه یادگیری است وی را با موقعیت های جدید آشنا کنند و قبل از تجربه فرزندشان از هر گونه پیش داوری پرهیز نمایند. بعنوان مثال: نباید اینگونه پیش داوری کنند که؛ فرزند من علاقه به نقاشی ندارد، استعداد انجام فلان کار را ندارد، دوست ندارد در این کلاس شرکت کند و ...
بازی کردن با کودک چه از سوی مادر و یا از سوی پدر بسیار بسیار مهم و ضروری و موجب شکل گیری مهارت های مختلف در فرزند خواهد شد. بنابراین نتیجه می گیریم که بخشی از وقت پدر و مادر باید در بازی و سرگرم شدن با کودک سپری شود.
وقتی پدر و مادر بدون پیش داوری و بدون سوگیری موقعیت ها را ایجاد و فراهم می کنند ممکن است کودک به یکی از این موقعیت ها علاقه مند شده و در آن زمینه خاص استعدادهایش شکوفا شوند.
*شکل دادن شخصیت با اعتماد به نفس در کودک
موفقیت نسبی در مورد فوق می تواند خود باعث ایجاد حس اعتماد به نفس شود، به علاوه والدین می باید در این زمینه آموزش های لازم را فرابگیرند و می بایست خود از اعتماد به نفس نسبی و خوبی برخوردار باشند. زیرا بسیاری از رفتارها را کودکان از والدین خود به صورت مشاهده ای یاد می گیرند. در این زمینه برای آموزش و مطالعه بیشتر می توانید مطالب دیگر سایت روان آوا را مطالعه کنید و یا جهت ملاقات حضوری با مشاورین مرکز به اطلاعات تماس مراجعه فرمایید.
* پاسخ به سؤالات کودک
پاسخ به سؤالات کودک اهمیت بسیار زیادی دارد زیرا موجب می شود کودک ذهنش همواره فعال باشد و این باعث رشد خلاقیت و کنجکاوی او می گردد. پس از تولد کودک و یادگیری زبان، پرسیدن سوالاتی آغاز می شود که در ابتدا برای والدین و اطرافیان جذاب بوده ولی به مرور والدین خسته شده و به جای پاسخدهی فعال و هدفمند، گاهی سعی در دادن جواب های سرسری، کوتاه و به نوعی از سر باز کردن دارند. و به مرور کودک سوالاتش را نمی پرسد و به این نتیجه می رسد که شاید کنجکاوی و سؤال کردن چیز خوبی نیست و رفته رفته با کودکی مواجه می شویم که سوالی نمی پرسد و یا به مسائل جدید و نو بی علاقه می شود و یا از آنها واهمه دارد.
بنابراین با توجه به مطالب ذکر شده در این مقاله کوتاه انتظار می رود والدین مهارت های فرزندپروری خود را بروز نمایند و خود را برای پدر و مادر شدن آماده کنند و اگر نیاز است مهارت هایی را بیاموزند، اگر هم اکنون فرزندی دارند نیز سعی کنند مروری به رفتارهای خود داشته باشند و آنها را اصلاح نمایند. در این زمینه مرکز مشاوره روان آوا به صورت فردی و گروهی به "آموزش مهارت های فرزندپروری" می پردازد.
برای ایجاد خلاقیت در کودک به طور کلی باید به عنوان یک پدر و مادر خوب و یک تسهیل گر رفتار کنیم و بتوانیم همانند یک همبازی عمل کنیم. نباید توقع داشته باشیم یک عروسک و چند اسباب بازی به کودک بدهیم و خود را سرگرم کند. البته تاکید می کنم اینجا منظور این نیست که در بازی کودک دخالت کنیم و به نوعی خلاقیت اش را از بین ببریم. بله، بخشی از پدر و مادر خوبی بودن، این است که همبازی خوبی برای فرزند خود باشیم. بازی های تکراری و بی مزه! بی هدف و خسته کننده! آرام و پرسر و صدا!
باید یادآور شد که پدر و مادر صبور می توانند فرزندان با اعتماد به نفس تری با بیاورند. به هیچ وجه نباید از کودک انتظار داشت که رفتارهای خاص را به نحوی خاص انجام دهد. زیرا کودک همانند یک صفحه سفید است که می تواند چیزهای بر رویش نوشته شود. بنابراین در این زمینه نباید انتظاراتمان محدود باشد و دیدگاه مان کوتاه مدت باشد بلکه همواره باید سعی در شکوفایی استعداد و خلاقیت فرزندمان داشته باشیم و مهمترین کار در این زمینه این است که خودمان به نحو مطلوبی آموزش ببینیم و در حال یادگیری باشیم.
محمد راضی مرادی
مرکز مشاوره روان آوا