محبت طلبی
انسان میل شدیدی برای همراه با دیگران و مورد قبول واقع شدن دارد و هنگامی که در ارتباطات خود امنیت لازم را دارد، احساس رضایت می کند. مشکل زمانی است که این امیال به صورت نیاز شدید برای تأیید و مورد محبت قرار گرفتن در می آیند.
محبت طلبی
آیا مورد تأیید دیگران واقع شدن برایتان مهم است ؟
آیا محتاج محبت دیگران هستید؟
انسان موجودی اجتماعی است. و به همین دلیل دو چیز ناخوشایند را در این فرایند تجربه می کند؛ 1. تنهایی 2. طرد شدن.
انسان میل شدیدی برای همراه با دیگران و مورد قبول واقع شدن دارد و هنگامی که در ارتباطات خود امنیت لازم را دارد، احساس رضایت می کند. مشکل زمانی است که این امیال به صورت نیاز شدید برای تأیید و مورد محبت قرار گرفتن در می آیند.
در صورتی که به گونه ای رفتار کنیم که به دنبال مورد تأیید و محبت دیگران باشیم، اعتماد به نفس خود را بر پایه ای سست قرار داده ایم. و اگر خود را تنها در صورت مورد عشق و علاقه دیگران بپذیریم، ارزشمان را منوط به ارتباطهایمان کرده ایم. و باعث می شود طوری به افراد وابستگی پیدا کنید که نگران شوید مبادا ترک شوید. اگر فرد مورد علاقه شما را ترک کند، شما احساس بی ارزشی و تایید نشدن خواهید کرد. و به شدت تلاش می کنید آن فرد را بازگردانید یا آنکه به گونه ای بی مهابا به دنبال فرد جدیدی باشید.
در صورتی که اگر پذیرش خود را وابسته به محبت و علاقه دیگران نمایید، دائماً در جستجوی تأیید مجدد خواهید بود. در این صورت همیشه به این پرسش ها فکر می کنید:
-آیا من خوبم؟
-آیا دوستم داری؟
-چه فکری می کنی؟
-آیا ظاهرم خوبه؟
این گونه پرسش ها و پرسش هایی مانند آنها، در صورتی که جواب مثبت دریافت نکنند منجر به در هم شکستن شما می شود. چنین افرادی هرگز تحمل انتقاد را نداشته و هر انتقادی را حمله به ارزش وجودی خود تصور می کنند.
پذیرش خود
مهمترین کار در چیره شدن بر تمایل شدید به مورد تأیید دیگران قرار گرفتن، پذیرش خویشتن است. کلید طلایی کسب اعتماد به نفس، چگونگی نگرش به خود است. مشروط کردن اعتماد به نفس خود به نظر و عقیده دیگران، قرار دادن خود در موضع خطر و نابودی است.
ارتباط دادن اعتماد به نفس با علاقه وتأیید دیگران شاید جذاب باشد. وقتی دیگران شما را تأیید می کنند، این کار باعث مسرت شما می شود، زیرا آنها ضعف های شما را متذکر نمی شوند.اما به یاد داشته باشید اگر زمانی برسد که دیگران شما را تأیید نکنند و نقاط قوت وجود شما را متذکر نشوند، آن گاه خود را سر شکسته حس می کنید. برای این که در دیدگاه خود ب توازنی دست بیابید بهترین راه این است که خود را از این ارتباطات بیهوده خارج کنید. به یاد داشته باشید که اعتماد به نفس، پذیرش خود به همان نحوی است که واقعاً هستید؛ واقعیتی که شامل توانایی ها و ناتوانایی هاست، نه نکات مثبت و منفی.
برخورد مناسب با انتقادها
بهترین روش آن است که هر دو نحوه برخورد مثبت و منفی که به طور طبیعی دیگران نسبت به شما روا می دارند را بپذیرید و ارزش انتقاد، تمجید و ستایش دیگران را در پدیدآوری دیدگاهی دقیق در مورد خود مورد توجه قرار دهید.
1.انتقاد ها را طبقه بندی کنید.
ارزش وجودی خود را بر اساس کسی که هستید قرار دهید و نه کاری که انجام می دهید. وقتی انتقادی را می شنوید، از خود بپرسید: "آیا این انتقاد درباره ارزش من به عنوان یک انسان ابراز شده است یا متوجه یک رفتار خاص من است؟" اگر کسی ارزش وجودی شما را مورد انتقاد قرار داد، از او بپرسید: "چه کاری بوده است که آن را به طور اشتباه یا نادرست انجام داده اید؟".
2.انتقادها را مورد توجه قرار دهید.
وقتی درباره نحوه تفکر یک شخص نسبت به انجام کارهای خود آگاهی می یابید، ادعای او را مورد توجه قرار دهید. یک انتقاد، ابراز اندیشه ای یا اظهار نظری است که ممکن است با آن موافق باشید یا موافق نباشید. آیا انتقادی که صورت گرفته درست و با ارزش است؟
3.آسیب را کنترل کنید.
انتقاد سازنده ممکن است ناراحت کننده باشد. در چنین احوالی است که باید بتوان موقعیت را کنترل کرد. در نظر داشته باشید که انتقادات چه نقش مهمی در تعیین ارزشها و اهداف شما ایفا می کنند. واقعیت را بپذیرید، اما در آن اغراق نکنید.
انتقاد کردن از دیگران نیز کار دشواری است و برای برقراری بهترین رابطه با دیگران احتیاج است که همه جوانب کار را در نظر بگیرید. انتقاد کردن از دیگران به معنای آن است که آنها نیز دارای نقاط قوت و ضعف می باشند و گاهی ضروری است که این نکات مورد توجه قرار گیرند. به خاطر آنکه برای دیگران پذیرش انتقاد امر دشواری است، شاید بهترین کار آن باشد که همیشه با ذکر یک نکته مثبت انتقاد خود را آغاز کنید؛ سپس انتقاد خود را عنوان کرده و به طرف مقابل امکان دهید تا پاسخ شما را بدهد.
مقبول واقع شدن
هدف نهایی افرادی که محتاج عشق و محبت دیگرانند این است که فرد مقبولی از نظر دیگران باشند. برای آنکه این هدف قابل دستیابی باشد، آن را به اجرای کوچکتری تقسیم می کنیم:
برای مثال، برخی از اهداف جزیی به این ترتیب است:
-به تنهایی به دیدن نمایش بروید.
-برای پرورش یک استعداد به یک کلوپ یا گروه بپیوندید.
-برای غذا خوردن به تنهایی بیرون بروید.
-به کتابخانه های عمومی بروید و کتاب بخوانید.
مزیت این کارها این است که به سادگی دستیابی به آن ها را متوجه می شوید. اگر بخواهید به طور کلی فرد مقبولی باشید، دستیابی به این احساس را دشوارتر خواهید یافت.
مقابله با مشکلات
انتقادهای نابجا مشکل عمومی اشخاصی است که در صدد شناسایی ضعفها و قوتهای واقعی خود هستند. راه غلبه بر این مسئله، تعیین منبع اشتباه با پرسیدن پرسشهای زیر است:
-آیا نتوانستم اشتباهات خود را مورد توجه قرار دهم؟
-آیا دیگری می تواند با دقت اشتباه مرا شناسایی کند؟
-آیا دیگری می تواند به درستی مشخص کند که چه کسی مسئول اشتباه است؟
با طرح این پرسشها، می توانید به خود بگویید که چرا انتقاد نادرستی به عمل آمده است. در این شکل، در موقعیتی قرار می گیرید که می توانید مشکل خود را حل کنید.
دام های فکری
در نظر داشتن تمایز واقعی بین یک نیاز و یک خواسته، اساس غلبه کردن بر افکاری است که در آن عشق و محبت دیگری طلبیده می شود. در زندگی چیزهایی و جود دارد که همواره به آن نیاز مبرم داریم. نیاز به اکسیژن و آب، احتیاجاتی است که بدون در نظر گرفتن میزانی که خواهان آن هستیم، باید در چرخه زندگی ما وارد شود، در غیر اینصورت با مرگ مواجه خواهیم شد. اما در مقابل چیزهای بسیاری وجود دارد که گر چه جزء نوشیدنی ها و خوردنی هاست، اما بدون آن به دام مرگ نخواهیم افتاد. عشق و تأیید دیگران نیز مانند این نوشیدنی ها و خوراکی هاست. چنین چیزهایی زندگی را مطبوع می کند، اما تنها در نتیجه تایید دیگران نیست که زندگی مطبوع و لذت بخش می شود. انتقاد برای هیچ کس خطر مرگ آوری در پی ندارد؛ گر چه کسی دوست ندارد مورد انتقاد قرار گیرد و همگان دوست دارند مورد لطف و محبت دیگران قرار گیرند؛ اما اگر بخواهیم به هر یک از این موارد توجه کنیم، خواهیم دید که ما مواردی چون مورد توجه قرار گرفتن و مورد انتقاد واقع نشدن را بر امور دیگر ترجیح می دهیم و نه آنکه به آنها نیاز داشته باشیم.
دام فکری دیگری که باعث آشفتگی فکری می شود، تنها بودن و تفاوت آن با تنهایی است. تنهایی احساسی نامطبوع است که به معنای جدایی از انسان های دیگر است. ممکن است در میان جمع باشیم اما باز احساس تنهایی کنیم. اما تنها بودن احساس نامطبوعی نیست. تنها بودن تجربه مفیدی است، زیرا طی آن امکان پرداختن به مسائل مورد علاقه مان را داریم. با وسیع شدن علایق، احتمالاً با اشخاص بیشتری مواجه خواهید شد، کسانی که شما را مطبوع و قابل توجه خواهند یافت. در عوض، کسانی که اکثر وقت خود را درتنهایی سپری می کنند، احساس تنهایی خواهند کرد و باعث دور شدن مردم از اطاف خود خواهند شد.
بطور خلاصه به یاد داشته باشید که اگر به محبت و تأیید دیگران محتاج هستید:
-دریابید که ارزش وجودی شما وابسته به نظر دیگران نیست.
-در صورت ذکر نقاط قوت و ضعف، ان را بپذیرید.
-به مسائل با دید باز نگاه کنید. همه ما خواهان عشق و محبت هستیم، اما بدون وجود آن نمی میریم.
و بدانید که اعتماد به نفس، نحوه نگرش شما به خودتان است. اعتماد به نفس پذیرش نقاط قوت و ضعف خود است. خود را انطور که هستید بپذیرید.
برگرفته از دکتر علی صاحبی