با سلام من با پسری حدود سه چهار سال پیش آشنا شدم که بهم می گفت از من خوشش میاد و برای ازدواج دنبال من اومده حتی به خواهراشم گفته بود اما همیشه پیشنهادات دیگه ای می داد و قبول نمی کردم دعوامون می شد به خاطر همین دوستیمون رو به هم زدیم دوباره بعد از یک سال برگشت و گفت که واقعا از من خوشش میاد و دوست داره همسر آیندش من باشم و حرفای خیلی امیدوارکننده می زد اما بعد از سه چهار روز دیگه گفت که دوست داره قبل از نامزد ی بعضی موارد رو با من تجربه کنه ببینه من میتونم نیازاشو تامین کنم به قول خودش ببینه چه جوری هستم می گفت تا با کسی تجربه نکنم باهاش نمی تونم ازدواج کنم به خاطر همین قبول نمی کنم. حالا من نمیدونم حرفای اون تا چه حد راسته واقعا منو برای ازدواج می خواد یا رابطه جنسی؟؟!!

سنم ۲۹ ساله و مجردم و بیکار جنسیت زن

************************************************************

جواب

دوست گرامی معمولاً روابطی از این دست به قصد سواستفاده مطرح می شوند و باید حتماً پروسه ازدواج بعد از مدتی جنبه رسمی به خود بگیرد. و خانواده ها را در جریان قرار بدهید. مورد دیگری که می توان در مورد این رابطه عنوان کرد این است که رابطه شما خیلی لوث شده و یکی دوبار جدایی و بعد از چند سال بازگشت ایشان و مجدداً ابراز علاقه خیلی می تواند مشکل ساز شود.

این عدم ثبات و پایداری می تواند خود به عنوان یک علامت نشانگر عدم سلامت این رابطه باشد.

همچنین به شما توصیه می کنم که برای آموزش های پیش از ازدواج اقدام کنید و با هر فردی که خواستید ازدواج کنید مشاوره ازدواج را حتماً در برنامه خود داشته باشید.

سلام وقتتون بخیر.بنده دختری ۲۳ ساله هستم که مدرک کارشناسی روانشناسی بالینی دارم و قصد دارم امسال کنکور ارشد همین رشته شرکت کنم.برام خواستگاری اومده که ۳۰ ساله و دیپلمه هستش اما به نظرم طرز فکرش بد نیس و خیلی دوس داره من ادامه تحصیل بدم و میگه خودشم درسش خوب بوده و میخواسته کنکور بده اما بخاطر شرایط بدی که اون زمان خانوادش داشته نتونسته.این آقا مذهبی هستن و میگن باید چادر سر کنی درحالی که من مانتویی هستم و فقط تو مناسبت های مذهبی مثل عاشورا چادر سر میکنم.من خودم خانواده ام مذهبی هستن اما کمتر از خانواده ی خواستگارم.خانواده ی خوبی دارن و خودشونم ظاهرا آدم خوب هستن.میشه راهنماییم کنید که اینا میتونن دلیل رد کردن خواستگار باشن یا نه؟به نظر شما مسئله ی اختلاف سطح تحصیلی واقعا مشکل سازه حتی اگه تفاهم داشته باشیم؟و اینکه ایشون از من مذهبی تر هستن چطور؟ممنون میشم پاسخ بدید.

*******************************

جواب

دوست گرامی به نظرم این دو موردی که فرمودید به همراه عوامل بسیار مهم دیگری می تواند دلایل مهم و حائز اهمیتی برای مشاوره ازدواج باشند. این که ایشون می خواد شما را تغییر بده میتونه یک عامل خطر ساز باشه و اختلاف سطح تحصیلات نیز میتونه به همین شکل در آینده نمود داشته باشه. مهم این هست که باید بررسی کرد نگرش ایشون به ازدواج و زندگش مشترک چی هست؟ به همین منظور یادتون باشه مشاوره ازدواج برای موارد نهان و یا مواردی که ممکنه در آینده شما رو دچار مشکل کنه آشکار میکنه و حتی ممکنه برای آنها راهکار ارائه بشه.

در حقیقت ازدواج در دنیای مدرن نیازمند روشی مدرن است و آن هم بهره گیری از مشاوره ازدواج است.

سلام

دوست گرامی بیشترین موردی که باید در نظر داشته باشید نگرش شما و خواستگارتون در مورد مواردی است که مطرح کردین مثل سن و حجاب و ...

علاوه بر این به شما پیشنهاد میکنم حتما" مشاوره قبل از ازدواج داشته باشید معیارهاتون ازذهمسر آیتده رو بنویسید و در مورد زندگی قاطعانه تصمیم بگیرید.

سلام دوست گرامی

مهمترین مساله در ازدواج نگرش دو نفر نسبت به مسائل مختلف است و نه خود آن مسائل, به عنوان مثال نگرش نسبت به تحصیلات, سن و نوع پوشش است که دو نفر را به هم نزدیک یا دور می کند نه خود این موارد. به شما توصیه میکنم معیارهای خود را از ازدواج و همسر ایده آل خود بنویسید و حتما" در تصمیم گیری طوری عمل کنید که انتخاب شما بر اساس آزمون و خطا نباشد لذا مشاوره ازدواج حضوری می تواند بهترین پاسخ به نگرانی های شما باشد.

موفق باشید

باسلام من ۲۲سالمه تا الانم خاستگار زیاد داشتم اما وقتی کسی میاد خاستگاری نمیتونم بهش فکر کنم و همون اول میگم نه اخرین خاستگارم پسرعمم بود دوروز پیش ردش کردم پدرم شاکی شد و گفت فکر اینکه بخوای با کسی غییر از طایفه خودمون ازدواج کنی رو از سرت درار ..از یه طرف یکی از دوستان اینو بهم گفت که یه مدته که فقط خاستگار برات میاد بعدش خیلی کم میشه ونمیاد چون ازبس گفتی نه همه فک میکنن یا ازدواج نمیکنی یا یه مشکلی داری ..چه کنم من؟؟

سلام دوست گرامی

به نظرم بهتره ملاک ها و اهداف تون رو از ازدواج کردن مشخص کنید و اگر این سخت گیری برای کمال گرایی و ایده آل گرایی هست باید براش راه چاره ای پیدا کنید همچنین به شما پیشنهاد می کنم برای مشاوره آموزش پیش از ازدواج مراجعه بفرمایید.

موفق باشید

سلام من ٣٥ سالمه و اقايي از فاميل معرفي كردن ٢ سال پيش براي ازدواج صحبت كرديم و يهو ناپديد شدن دوباره الان برگشتن و ميگن اون موقع كس ديگه بود بين شما انتخاب ميكردم كه از من خونه خواستن و دكتري ايشون فوق ليسانس عمران هستن گفت با اون خانم به نتيجه نرسيديم و من از اخلاق شما خوشم مياد .... من گفتم بايد همون موقع ميگفتين من خودم ليسانس گرافيك هستم تا به حال ازدواج نكردم ايشون هم متولد ٦٠ و ازدواج نكرده مگه در ماه بين ٣ تا ٥ مليون در امد داره نميدونم به نظرتون خوب يا نه؟

**************************************************

جواب

با سلام

دوست گرامی در این خصوص پیشنهادم اینه که ایشون رو رد نکنید و بهشون بگید که باید بررسی کنیم و حتماً با شرط مشاوره ازدواج قبول کنید و برای مشاوره ازدواج هم اقدام کنید.

بعلاوه ملاک های خودتون رو از همسر ایده آلتون تهیه کنید و ببینید این فرد چه ملاک هایی رو دارا هستن.

در کنار همه اینها گذشت زمان و ملاقات و معاشرت با ایشان البته در چارچوب خانواده ها و با توجه به ارزش های خانوادگی تون میتونه شناخت شما رو از همدیگه بیشتر و بیشتر کنه.

سپس مشاوره ازدواج و مراجعه به سک مرکز مشاوره ازداج میتونه برای شما بسیار کمک کننده باشه.

امیدوارم موفق باشید

سلام

من ۳۸ سالمه و هنوز مجرد و قصد ازدواج دارم اما به یک مشکلی دچار شدم اینکه چهره طرفم خیلی برام ملاکه مثلا اگه طرفم دارای یک شخصیت منحصر به فرد باشه اما خوشکل نباشه بی خیالش میشم

لطفا راهنماییم کنید که چطور میتونم در درجه اول به شخصیت فکر کنم نه چهره

ممنونم

**************************************************

جواب مرکز مشاوره؛ مرکز مشاوره ازدواج

دوست گرامی، سلام شما باید قبل از هر چیز ملاک ها و معیاری انتخاب همسر رو واسه خودتون تهیه کنید و ببینید چه ملاک ها و معیارهای برای شما اهمیت داره.

پیشنهاد میکنم حتماً برای مشاوره ازدواج به یک مشاوره ازدواج خوب و یک مرکز مشاوره ازدواج خوب مراجعه کنید.

در ضمن به نظر میرسه شما کمی وسواس فکری هم دارید، که این به دلیل بالا رفتن سن شما میتونه باشه. چون با بلا رفتن سن معیارها سرسختانه تر میشن.

اما به هر صورت پیشنهاد می کنم حتماً برای مشاوره ازدواج اقدام بفرمایید و قبل از هر چیز باید خوتون به خودآگاهی در انتخاب همسر رسیده باشید.

موفق باشید.

سلام من ۲۴ سالم هست و حدود ۲سال با پسری دوست شدیم رابطمون کاملا سالم بود و بعد این دوسال الان چند ماهی هست نامزد کردیم تو دوران دوستیمون من اطلاع از وابستگی نامزدم به خانوادش داشتم مثلا یه بیرون رفتن ساده رو در گرو این بود ک خانوادش باهاش کاری نداشته باشن ک بتونه باهم بریم بیرون منم شکایتی نمیکردم ولی گوشزد میکردم الان نامزدیم همچیز بدتر شده و حس میکنم نه تنها وابستگی خودش شدیدتره بلکه میخاد غیر مستقیم منو از خانواده خودم دور کنه و اینجاست ک آزار دهنده هست واسم

من میدونم بعد از ازدواجمونم چیزی بهتر ک اصلا نمیشه و شاید بدتر بشه و همه جوانبشو میبینم واقعا که سخت تر هم میشه همه چیز

اما حقیقتش اینه نمیدونم خودم چی میخام نمیخام باهاش بهم بهمبزنم ولی میدونم برای منم تحمل این وابستگیش ممکن نیست

من نمیدونم چی درسته چی غلط 😔

**************************************************************

جواب مرکز مشاوره

دوست گرامی سلام

شما باید قبل از هر کاری برای مشاوره ازدواج اقدام می کردی و بعد بقیه مراحل رو پیش می بردی، اما الان هم میتونید این کار رو انجام بدین. بنابراین حتماً به همراه همسرتون به مرکز مشاوره و مشاور خانواده مراجعه داشته باشید. و اونجا با مشاور در حضور همسرتون مشکل رو عنوان کنید. طی چند جلسه و با آموزش هایی که مشاور به شما خواهد داد شما میتونید به همراه همسرتون فرصتی دوباره برای شروع داشته باشید. چون این مشکل رو الان قبل از اینکه سر خونه و زندگی تون برین باید برطرف کنید و بهترین راه هم مشاوره و آموزش است. امیدوام موفق باشید.

سلام

من ۳۱ سالمه بعد ۲سال به همکارم پیشنهاد آشنایی دادم الان۱۰ ماهی هست با هم دوستیم ۲ ماهی هست بهش پیشنهاد ازدواج دادم،به دنبال مهاجرتِ و از شرایط کار و زندگی در ایران ناراضیه و کارشو ول کرده داره زبان میخونه وقت سفارت آلمانم گرفته که نوبتش مرداد ماهه رابطمون خیلی عاشقانست و واقعا همدیگرو دوست داریم ولی وقتی سر یک مسئله ناراحت میشه شخصیت منو بدجور میبره زیر سؤال و راحتم کوتاه نمیاد ، در رابطه با ازدواجم میگه باید فکر کنم در کل دختره خوبی و با شخصیتیه ولی داره این مسائل نگرانم میکنه ممنون میشم راهنماییم کنید

-------------------------------------------------------------

جواب

دوست گرامی توصیه ام به شما این هست که در این خصوص با جدیت بیشتری تصمیم گیری کنید و مهمترین گاری که باید پیشنهاد کنید این هست که حتماً باید برای مشاوره ازدواج اقدام کنید. چون علاوه بر مواردی که مطرح کردین مسائل دیگه ای هم هست که باید در مشاوره ازدواج بررسی بشه چون مواردی هست که گاهی ممکن بعد از گذشت مدت زیادی از زندگی مشترک متوجه شوید. موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم

در زندگی مشترک ،طرفین برای بدست آوردن زندگی عاشقانه لازمه چند نکته رعایت شود

1. درک متقابل

2. محبت متقابل

3. همکاری به یک دیگر

4. توجه به نیاز های یک دیگر

5. احترام متقابل

6. راز داری

7. تحسین ویژگی های خوب یک دیگر

8. آشکار وبیان کردن علایق و دوست داشتن

9. استقلال در حل مشکلات

10. کوتاه آمدن منطقی جهت جلوگیری از تشدید اختلاف

11. احترام متقابل به خانواده ها

12. مشورت در امور زندگی

من یه دخترم مثلا مجرد و ... سالمه که پنج ماه دیگه چهل سالم میشه کارشناس ارشد .......... دارم مدرس و مربی و داور بازیهای بومی محلی از اول تو یه خونواده سخت گیری بزرگ شدم مامانم خیلی حساسه نمیذاشت حتی خونه مامان بزرگم بریم حتی تا بزرگ شدم تو خونمون مشکلات زیادی داشتیم نمیشه همشو بگم اما سوم دبیرستان بودم بابام ورشکست شد بعدش خواهرم رفت دانشگاه و اونجا با یه پسر ...... فرار کرد که زندگیمون شد جهنم و مامانم شب و روز گریه تا اینکه بابام رفت آورد و به یه نفر دیگه دادنش بعدش من که دوم بچه خونواده ام بعد چهار سال پشت کنکور منو با مشکلات زیادی فرستادن دانشگاه آزاد اونجا با اینکه تو خوابگاه و دور از خونواده بودم سعی کردم با کسی نباشم و مشکلی پیش نیاد تا این فوق دیپلممو گرفتم بعدش رفتم اداره ...... به عنوان نیروی ....... کار کردم و وارد رشته .......... شدم بعد پنج سال دوباره رفتم کارشناسی رو ادامه دادم و سال بعدش من از طرف اداره به همراه یک تیم مختلط رفتیم ....... گروه ...... و ....... و ... که داخل ماشین بیشترشون آقا بودن فقط ۶ تا دختر بودیم که اینم بگم من از همه اونا از لحاظ قشنگی بهتر بودم که بدجوری بهم گیر دادن بالاخره یکی از همونا منو گیر انداخت و متاسفانه رابطه برقرار شد و من دختریمو از دست دادم که ضربه روحی بدی خوردم و به سختی کارشناسیمو گرفتم و دور ازدواجو خط کشیدم چون فکر میکردم دیگه نمیتونم ازدواج بکنم و اون آقا هم متاهل بودن و من اطلاعی نداشتم و بعدش سعی کردم برم ارشد که شاید شرایط ازدواج واسم مهیا بشه اما به هرکسی مشکلمو گفتم منو قبول نکردن حق هم داشتن. که دوباره سه سال پیش همون آقا دوباره اومد سراغم که اشتباه کردم تو دختر خوبی میخوامت چون از خانمش جدا شده بود دوباره رفتم سراغش اما این دفعه عمدا منو باردار کرد و زنگ زد که یکی از اقوامشون هم بیاد منو ببینه من دقیقا از یک سوراخ دوبار گزیده شدم اشتباه پشت اشتباه بعدش شماره منو به اون آقا داده بود که اون آقا متاهل و سه تا بچه دارن دقیقا یکماه بعدش بهم زنگ زد و گفت از من خوشش اومده و با خانمش مشکل داره و دروغ هم نگفته بود و با کمک همون آقا من بچمو سقط کردم و ایشون تا الان همراه من بودن و بعد همون اتفاق یک ماه بعدش منو صیغه کردن تا الان صیغشونم که چند بار ازم خواستن بیان خواستگاری خودم نخواستم گفتم اول تکلیف زندگیش مشخص بشه بعد چون نمیخوام زن دوم بشم الان در حال کارهای طلاق هستن اما نه بخاطرمن خونوادم هم از بس میرفتم پیشش متوجه یه چیزهایی شدن چون واسم خونه گرفته بود خیلی بهم فشار آوردن منم مجبور شدم بگم زنگ بزنه مامانم و منو خواستگاری کنه الان زندگیم شده جهنم اینم بگم از زمان کاردانی که رفتم دانشگاه خواستگار داشتم دامپزشک وکیل و همینطور پسر ....... که الان رئیس ...... که مامانم مخالفت کرد منم گفتم هرچی مامانم بگه. شما بگید چکار کنم؟

***********************************

جواب: دوست گرامی وقت شما بخیر؛ بخش هایی از پیام شما برای حفظ محرمانگی و رازداری حذف شده و یا تغییر داده شده است.

شما تصمیم های مهمی رو گرفتین و به نظر میرسه خیلی هیجانی و احساسی تصمیم گرفتین

الان هم این رابطه ای که شما ازش صحبت میکنین مشکلات زیادی داره و باید مراقب باشین و پیش از بچه دار شدن احتمالی تکلیف رابطه تون رو مشخص کنین، توصیه میکنم به همراه همسرتون به یک مشاور خانواده مراجعه کنین تا کمک تون کنه مشکلات رابطه تون رو بشناسین و برای حل اونها برنامه ریزی کنین و اگه نتونستین برای ادامه یا اتمام رابطه تصمیم گیری کنید.