عشق
مثلث عشقی استرنبرگ و انواع عشق
عشق
عشق موضوعی است که در ادبیات و موسیقی بسیار از تمدن ها به آن به طور مفصل پرداخته شده است. دوستی، محبت، عشق و پیوستگی با دیگران یکی از نیازهای اساسی روان شناختی انسان است. در همین راستا بسترسازی برای برقرای یک ارتباط انسانی سالم، مؤثر و پایدار و توأم با تعهد متقابل یکی از هیجان انگیزترین پدیده ها و خاطرات زندگی انسان است که در قالب عشق و ازدواج به اوج خود می رسد.
اصل کلمه عشق عربی است از گیاهی بنام "عشقه" (به فتحتین) گرفته شده است که نوعی گیاه پیچک است و دور گیاهان می پیچد، آنقدر می پیچد تا خفه شود. عشق تعاریف مختلفی دارد. و بدترین تعریف را براد شاو که یک خانواده درمانگر سیستمی است ارائه داده است.
براد شاو عشق را "اعتیاد" می داند.
*متأسفانه عشق ها کمتر به سمت خودشکوفایی می رسند و اغلب در اعتیاد باقی می مانند.
*در عاشق شدن دو مورد خیلی مهم است:
1.ناخودآگاه
2.بازگشت به خانه
*مجموع تجارب دوران کودکی ما "خانه ی" ماست و ما به راحتی به خانه بر می گردیم هر چند که در خانه دعوا، قهر و مشکل داریم. مانند همان مثل که؛ هیچ جا، خانه ی آدم نمی شود و "ناخودآگاه" ما را هل می دهد که عاشق کسی شویمکه عین پدر و مادر ماست.
*اگر در خانه ی خودمان دعوا داشتم حالا در زندگی متاهلی تمام سعی مان را می کنیم که دعوا راه بیافتد تا آرام شویم.
اشترنبرگ یکی از کسانی است که درباره عشق نظریه پردازی کرده است وی در سال 1987 در نظریه مثلثی خود، عشق را به سه قسمت تقسیم کرد و عشق را ترکیبی از صمیمیت، هوس و تعهد معرفی کرد. از نظر اشترنبرگ هر رابطه ای می تواند درجه بالا یا پایینی از سه مفهوم مزبور را دارا باشد. در واقع با ترکیب این سه مفهوم 8 نوع عشق مختلف پدید می آید. (این هشت نوع عشق را می توان در جدول زیر مشاهده کرد).
از نظر اشترنبرگ تنها عشق کامل است که هر سه عنصر را به طور سخاوتمند در خود جای داده است و آن همان عشقی است که همه ی ما آن را در خواب می بینیم. منظور اشترنبرگ این است که رسیدن به این مرحله خیلی آسان تر از نگه داشتن آن است.
شکل زیر آنچه را که درباره عشق و روابط دو نفر و هشت شیوه دوست داشتن گفتیم (مراجعه به جدول) به طور خلاصه نشان می دهد.
اشترنبرگ می گوید که عشق داستان است و معتقد است هر فردی داستان خاص خودش را از عشق دارد و فهم افراد از عشق متأثر از داستانی است که از عشق دارند.اشترنبرگ معتقد است ما آدمیان گرایش داریم بر کسانی عاشق شویم که قصه هایشان با قصه های ما یکی است و یا مشابه آن است، اما نقش این افراد در قصه ها مکمل نقش خود ما است.بنابراین اگر دو نفر، از سر اتفاق عاشق کسی شوند که قصه ای کاملاً متفاوت داشته باشد، آن وقت است که هم رابطه ی ما و هم عشقی که زیر ساخت این رابطه است، وضعیتی متزلزل پیدا می کند.*یک داستان عشق خاص، با این فرض که رابطه عاشقانه چیست یا چه باید باشد، کم و بیش ممکن است مثل "افکار اتوماتیک" عمل کند، یعنی افکاری که به نظر می رسد بی هیچ تلاشی به ذهن آدمی خطور می کنند.
مرکز مشاوره روان آوا
آبان ماه 1394