تفکر انتقادی | Critical Thinking
تفکر انتقادی عبارت است از توانایی تفکر مستقل و تأملی، و فکر کردن به شیوه ای روشن و منطقی. می توان گفت نوعی مهارت است که می تواند در افشاء سفسطه ها و استدلال های نادرست بکار گرفته شود.
مهارت تفکر انتقادی
فرایند تفکر انتقادی
1.تأمل روی معنای عبارات
2.بررسی شواهد و استدلال های ارائه شده
3.قضاوت راجع به واقعیت ها
4.جمع آوری اطلاعات از طریق مشاهده، تجربه، استدلال، و تعامل با دیگران
هر لحظه از شبانه روز ما در معرض اطلاعات مختلف قرار می گیریم. برای حیوانات و انسان اولیه این اطلاعات دست اول بودند: چیزهایی که فرد می بیند، می شنود، لمس می کند، می چشد و بو می کند. با ظهور زبان در بین انسانها آنها نوع دیگری از اطلاعات (اطلاعات دست دوم) پدید آمد و آنچه که امروز با آنها روبرو هستیم، غالباً از این دسته اطلاعات هستند. کمی به اطلاعاتی که روزانه دریافت می کنید، فکر کنید: آنچه والدین یا دوستان تان می گویند، چیزی که در مدرسه به شما آموزش داده می شود، آنچه که در تلویزیون مشاهده و یا در روزنامه ها و مجلات می کنید. بدون شک می توان گفت که اغلب این اطلاعات که امروزه با آنها روبرو هستیم در حال ارائه اصول یا موضوعاتی هستند که از ما می خواهند با آنها هم عقیده شده و آنها را بپذیریم. ما در دورانی زندگی می کنیم که وجه مشخصه آن تلاش در متقاعدسازی همگانی است. هر بار که رادیو یا تلویزیون را روشن می کنیم و یا کتاب یا مجله ای را می گشاییم، در معرض بمباران اطلاعاتی قرار می گیریم که سعی دارند ما را متقاعد سازند تا فراورده های آنها را خریداری کرده و یا به نامزد انتخاباتی یا حزب سیاسی خاصی رأی بدهیم یا ایده و اصول مختلف مطرح شده را بپذیریم. حتی زمانی که با دوست، همسر، والدین، راننده تاکسی و ... نیز تعامل می کنیم همواره با مسائلی روبرو می شویم که از ما خواسته می شودبرداشت آنها را از آنچه درست، واقعی و یا زیبا است، بپذیریم.
اما آیا پذیرش بی چون و چرای اطلاعاتی که دریافت می کنیم، از ما انسانی بی اراده و عاری از نیروی تفکر یا عقل سلیم نمی سازد؟ چنین فردی تسلیم محض محیط است و همواره بر اساس اصول دیگران و بر پایه خواست محیط زندگی می کند و قادر نیست تا از زندگی آنگونه که خودش می خواهد لذت ببرد. مهارت تفکر انتقادی این امکان را برای ما فراهم می آورد که با دریافت اطلاعات و دیدگاه های موجود راجع به مسائل مختلف، صرفنظر از سوگیری های شخصی یا باورها و ارزش های نادرست احتمالی مان، بتوانیم بهترین نتیجه را استنباط کرده و بر اساس آن عمل نماییم.
تفکر انتقادی چیست؟
تفکر انتقادی عبارت است از توانایی تفکر مستقل و تأملی، و فکر کردن به شیوه ای روشن و منطقی. داشتن تفکر انتقادی به معنای مجادله یا انتقاد نسبت به دیگران نیست. بلکه نوعی مهارت است که می تواند در افشاء سفسطه ها و استدلال های نادرست بکار گرفته شود، به علاوه نقش مهمی در استدلال و تکالیف سازنده بازی می کند. تفکر انتقادی به ما کمک می کند تا به کسب دانش بپردازیم، نظریه های خود را بهبود ببخشیم و به استدلال های قوی دست یابیم. همچنین می توان از آن برای پیشبرد فرایند کاری و ارتقاء نهادهای اجتماعی استفاده نمود.
فردی که از مهارت تفکر انتقادی برخوردار است قادر خواهد بود تا:
*پیوندهای منطقی بین ایده های مختلف را درک کند؛
*استدلال های مختلف را شناسایی، سازماندهی و ارزیابی نماید؛
*ناهمسانی ها و اشتباهات معمول در استدلال ها را کشف کند؛
*مشکلات را به طور سیستمیک حل کند؛
*تناسب و اهمیت ایده ها را دریابد؛
*روی توجه و دلائل منطقی باورها و ارزش های شخصی اش تأمل کند.
تفکر انتقادی عبارت است از بررسی و آزمایش موضوعاتی که برای پذیرش ارائه می شوند، به منظور کشف اینکه آیا آنها منطبق با واقعیت هستند یا خیر. این استعدادها علاوه بر آنکه ذاتاً در انسان وجود دارد، نیازمند آموزش و پرورش است.
اهمیت مهارت تفکر انتقادی
تفکر انتقادی بسیار مهم است چرا که فرد را قادر می سازد تا اطلاعات دریافتی را ارزیابی نموده و خطرات عمل بر پایه یک فرض غلط را به حداقل برساند. فقدان این استعداد ذهنی می تواند باعث صدمه، مسمومیت، عدم پذیرش و یا خرابکاری هایی شود که ممکن است فرد را با خطرات مهلکی روبرو سازد. همه افراد به طور ذاتی از این استعداد برخوردارند، اما آنچه که به عنوان یک مهارت زندگی از آن یاد می شود، فراتر از شیوه معمول تفکر انتقادی که انسان را از خطرات مصون می دارد، می باشد.
تفکر انتقادی در این مفهوم، عبارت است از یک فرایند ذهنی تحلیل یا ارزیابی اطلاعات، بویژه بیانات یا موضوعاتی که افراد به عنوان یک اصل ارائه می کنند. تفکر انتقادی فرایندی است شامل: تأمل روی معنای عبارات، بررسی شواهد و استدلال های ارائه شده، و قضاوت راجع به واقعیت ها. افرادی که تفکر انتقادی دارند می توانند این اطلاعات را از طریق مشاهده، تجربه، استدلال، و تعامل با دیگران جمع آوری کنند. اساس تفکر انتقادی را ارزش های عقلانی تشکیل می دهند، از جمله:
تیزبینی، صحت، دقت، مدلل بودن، تمامیت و بی طرفی.
به نوعی می توان گفت تفکر انتقادی در کنار شیوه تفکر خلاق پیش نیاز سایر مهارت های زندگی از جمله حل مسأله، تصمیم گیری، ارتباط مؤثر و روابط سازنده را تشکیل می دهد. فردی که توانایی تفکر انتقادی نداشته باشد نمی تواند راه حل های متعدد برای مسائل را ارزیابی و بهترین شیوه را انتخاب کند و لذا با شکست های متعدد روبرو خواهد شد. در واقع تفاوت تفکر انتقادی و تفکر خلاق نیز در این است که تفکر خلاق منجر به نوآوری و خلق ایده های جدید می گردد، در خالیکه تفکر انتقادی فرد را قادر می سازد تا ایده ها و راه حل های موجود را ارزیابی کرده و بهترین آنها را انتخاب کند.
از دیگر موارد اهمیت تفکر انتقادی می توان به این موارد اشاره نمود:
1)تفکر انتقادی یک مهارت تفکر عمومی است. توانایی تفکر به شیوه ای روشن و منطقی برای هر گونه انتخابی که پیش رو دارید، ضروری و حائز اهمیت است. اگر شما در یکی از حوزه های آموزشی، پژوهشی، مالی، مدیریت و یا قانون مشغول به کار هستید می دانید که داشتن تفکر انتقادی لازمه موفقیت شما در کارتان است. اما این نوع تفکر صرفاً به حوزه های کاری خاصی محدود نمی شود و توانایی خوب فکر کردن و حل مشکلات، مهارتی است که برای همه افراد با هر گونه خط مشی یا حرفه ای که داشته باشند، مفید و لازم می باشد.
2)تفکر انتقادی مهارتی زبانی و ارائه را افزایش می دهد. تفکر روشن و سیستماتیک می تواند نحوه ابراز عقاید را در ما بهبود ببخشد. تفکر انتقادی همچنین با یادگیری چگونگی تحلیل ساختار منطقی موضوعات، توانایی فهم و قوه ادراک را در افراد افزایش می دهد.
3)تفکر انتقادی، خلاقیت را ارتقاء می بخشد. خلاقیت صرفاً موضوعی نیست که با ایجاد ایده های نو ظهور یابد، یعنی تنها تولید راه حل های تازه شرط کافی برای خلاقیت نیست. بلکه فرد خلاق کسی است که بتواند ایده های جدیدی خلق کند که مفید بوده و متناسب با تکلیف حاضر باشند. تفکر انتقادی نقشی بسیار مهم در ارزیابی مفید بودن و میزان تناسب ایده های جدید، انتخاب بهترین آنها و اصلاح آنها در صورت لزوم بازی می کند.
4)تفکر انتقادی برای تأمل و خوداندیشی ضروری است. به منظور داشتن معنا در زندگی و سازماندهی زندگی مان بر طبق آن، ما نیازمند توجیه و تأمل روی ارزش ها، باورها و تصمیماتمان هستیم؛ که تفکر انتقادی ابزار این فرایند خودسنجی را برای ما فراهم می سازد.
شکل گیری مهارت تفکر انتقادی
با وجودی که اغلب افراد با این موضوع که تفکر انتقادی یک مهارت فکری مهم است موافق هستند، اما اکثر آنها نمی دانند که چگونه می توانند این مهارت را در خودشان ایجاد یا بهبود بخشند. یک علت آن این است که تفکر انتقادی یک مهارت فوق تفکر است و نیازمند تأمل دقیق روی اصول صحیح استدلال و بکارگیری یک تلاش آگاهانه برای درونی سازی آنها و اجرای آنها در زندگی روزمره می باشد. همانگونه که مشهود است این کار آسان نیست و تقریباً به یک دوره طولانی تمرین و ممارست نیاز دارد.
استعداد ذاتی افراد برای استدلال متفاوت است. روانشناسان همچنین کشف کرده اند که سوگیری های پایدار یا سفسطه هایی در استدلال های بشر وجود دارد. کسب دانش صریح راجع به این قیود شناختی و اصول صحیح استدلال می تواند به ما کمک کند تا مهارت تفکر انتقادی خود را تا اندازه ای بهبود بخشیم.
با این وجود، تنها آگاهی از اصولی که استدلال خوب و بد را متمایز می سازند، کافی نیست. به عنوان مثال شخص ممکن است درک کاملی از اصول بازی تنیس داشته باشد، اما هنوز در اجرا و بکار بستن این اصول در بازی واقعی شکست بخورد. به طور مشابه، لازمه تفکر انتقادی نیز رشد توانایی درونی سازی اصول استدلال بهینه، و کسب آمادگی اجرای این اصول در زندگی روزمره می باشد. اشکال عمده دوره های آموزش تفکر انتقادی نیز آن است که اغلب تنها به ارائه نظری اصول استدلال می پردازند و از پشتوانه عملی برای چگونگی اجرای این اصول در موضوعات واقعی برخوردار نیستند.
کسب دانش و تمرین برای کسب مهارت تفکر انتقادی تنهازمانی به نتیجه خواهد رسید که فرد از نگرش مثبت و انگیزش کافی برای یادگیری این مهارت برخوردار باشد. نگرش های زیر اگرچه غیر معمول نیستند، اما موانعی برای رسیدن به تفکر انتقادی به حساب می آیند:
*من بیشتر ترجیح می دهم دیگران به من بگویند چه کاری بکنم و چگونه انجام دهم، تا اینکه خودم بخواهم به آن برسم؛
*من همان کاری را انجام می دهم که به نظرم خوب است. دوست ندارم راجع به تصمیماتم خیلی فکر کنم؛
*من معمولاً اشتباهاتی را که مرتکب شده ام، مرور نمی کنم؛
*از اینکه خودم بدنبال کشف چیزی باشم، متنفرم؛
*از افرادی که مسائل را مبهم می گذارند و به جای اینکه پاسخ آن را بگویند، آن را به بحث می کشانند، خوشم نمی آید؛
*دوست ندارم مورد انتقاد واقع شوم؛
*اگر خودم با چیزی موافق باشم، برایم مهم نیست که چرا دیگران با من موافق نیستند.
برای تقویت تفکر انتقادی، تأمل روی دلایل باورها و اعمال از اهمیت بسزایی برخوردار است. فرد همچنین باید اشتیاق زیادی برای درگیر شدن در مذاکرات، اشتباه کردن احتمالی، تغییر عادات بد قبلی، و پرداختن به پیچیدگی های زبانشناختی و مفاهیم انتزاعی داشته باشد.
مؤلفه های مهارت تفکر انتقادی
تفکر انتقادی را می توان در برگیرنده دو جنبه زیر دانست:
1)مجموعه ای از مهارت های شناختی شامل تحلیل، ترکیب، تفسیر، توصیف، ارزیابی، تعمیم، استنباط، روشنگری، مقایسه و تشخیص استدلال های غلط.
2)توانایی و تعهد فکری برای بکارگیری این مهارتها در هدایت رفتار.
تفکر انتقادی، صرفاً جمع آوری اطلاعات نیست. فردی که حافظه خوبی دارد و از دانش بسیاری نیز برخوردار است لزوماً نمی تواند دارای تفکر انتقادی نیز باشد. کسی که این مهارت را دارد قادر است بر اساس دانشی که دارد پیامدها را استنباط کند، و می داند که چطور از اطلاعاتش برای حل مشکلات استفاده کند و چگونه به جستجوی منابع اطلاعاتی مناسب بپردازد.
برای تبدیل شدن به فردی با تفکر انتقادی، در ابتدا باید تا آنجا که ممکن است درباره همه چیز به جمع آوری اطلاعات پرداخت تا صرفاً به یک حوزه اختصاصی یا موضوعات خاص محدود نشویم. این مسأله مهم است چون نداشتن دامنه اطلاعاتی وسیع و یا بدتر از آن نداشتن قوه قضاوت صحیح، دیدگاه ما را در حین تحلیل موضوعات یا موقعیت های مختلف محدود می سازد، به ویژه در مورد موضوعاتی که دامنه وسیعی از مسائل را در بر می گیرند، و لذا ممکن است به نتیجه گیری یا استنباطی ضعیف و ناپخته دست یابیم. با وجودی که آگاهی هر چه بیشتر راجع به یک مسأله خاص، بد نیست اما اطلاعات جزیی در قضاوت راجع به موضوعات دیگر که محتوای متفاوتی دارند، کاملاً بی فایده و بلا استفاده خواهد بود. بنابراین به جای اینکه با پرداختن بیش از حد به جزئیات هر موضوع، زمان و نیروی فکر خود را بیهوده صرف کنید، سعی کنید با بررسی اصول کلی موضوعات مختلف، به دامنه اطلاعات خود بیفزایید.
فرایند تفکر انتقادی را می توان به ترتیب زیر در نظر گرفت:
1)گردآوری نظرات راجع به همه جنبه های وابسته به یک مسأله و همچنین استدلال های منطقی که هر یک را پشتیبانی می کند؛
2)شکستن استدلال ها به موضوعات تشکیل دهنده آنها و استخراج تلویحات اضافی از این موضوعات؛
3)بررسی این موضوعات و تلویحات از نظر تناقضات درونی؛
4)تعیین ادعاهای ضدیت بین استدلال های مختلف و وزن دهی نسبی به این ادعاها:
*زمانی که ادعاها از حمایت قوی به ویژه زنجیرهمحکمی از استدلال ها یا منابع جدید متعددی برخوردارند، وزن بیشتری به آنها بدهید؛ و زمانی که ادعاها متناقض هستند، وزن کمتری به آنها بدهید.
*وزن دهی را بر اساس میزان ارتباط و تناسب اطلاعات با مسأله اصلی تنظیم کنید.
*ادعاهای باور نکردنی برای توجیه نیازمند حمایت و پشتوانه کافی هستند؛ در غیر اینصورت، باید این ادعاها را در زمان قضاوت نادیده بگیرید.
5)وزن ادعاهای مختلف را ارزیابی کنید.
تفکر انتقادی متضمن آن نیست که فرد حتماً به نتیجه گیری های درست و صحیحی دست می یابد. اولاً فرد ممکن است همه اطلاعات مربوطه را در دست نداشته باشد و در واقع شاید مهمترین اطلاعات از نظر او دور مانده و یا حتی قابل دستیابی نباشد. و دیگر اینکه پیش داوری و سوگیری های شخصی ممکن است مانع از جمع آوری و ارزیابی مؤثر اطلاعات در دسترس گردند.
به منظور کاهش سوگیری های شخصی، می توانید در طول فرایند تفکر انتقادی از مقیاس های مختلفی استفاده کنید. مثلاً به جای اینکه بپرسید "چطور این موضوع با عقاید من متناقض است؟"، بپرسید که "خود این موضوع چه معنایی را در بر دارد؟"
در مراحل اولیه جمع آوری و ارزیابی اطلاعات، شخص باید قضاوت کاملاً بی طرفانه داشته باشد (مثل زمانی که یک فیلم تماشا می کند و یا وقتی یک رمان می خواند). برای این کار باید یک رویکرد ادراکی داشته باشد نه یک رویکرد قضاوتی؛ یعنی هر آنچه را که توسط قوای ادراکی اش درک می کند، بدون تغییر یا اعمال نظر شخصی جزو اطلاعات جمع آوری شده راجع به موضوع در نظر بگیرد. (در واقع، رویکرد قضاوتی تنها باید در مرحله آخر تفکر انتقادی و برای ارزیابی استدلال ها مورد استفاده قرار گیرد).
افراد باید از احتمال اشتباهات شخصی شان آگاه باشند، از طریق:
1)پذیرش اینکه هر فردی از سوگیری های ناهشیار برخوردار است و به تبع آن ممکن است هر گونه رأی انعکاسی را مورد تردید قرار دهد؛
2)اتخاذ یک جایگاه خارج از منیت و همراه با فروتنی و تواضع
3)تغییر باورهای قبلی که فرد قویاً آنها را حفظ کرده بوده اما اکنون رد شده اند؛
4)تشخیص اینکه علیرغم پیشروی بهینه، هنوز ممکن است نقاط کور فراوانی برای فرد وجود داشته باشد.
و سرانجام اینکه فرد می تواند با استفاده از روش سقراطی، یک استدلال را ارزیابی کند. یعنی سؤالاتی بازپاسخ از این قبیل را مطرح کند:
*منظورت از ..... چیست؟
*چطور به این نتیجه رسیدی؟
*چرا فکر می کنی که حق با تو است؟
*منبع اطلاعت تو چیست؟
*براساس چه فرضی به این نتیجه گیری رسیده ای؟
*از کجا بدانم که چیزی که می گویی صحیح است؟
هفت قاعده برای تقویت تفکر انتقادی
تفکر انتقادی، یک مهارت نسبی است و هیچ کس نمی تواند ادعا کند که آن را به طور کامل فراگرفته و بکار می بندد. همه افراد تقریباً از درجات مختلفی از این مهارت برخوردارند، اما اغلب آنها نمی دانند چگونه این استعداد را در خودشان کشف و شکوفا نمایند. راهبردهایی که در ذیل ارائه شده است که به شما کمک می کند تا بتوانید مهارتهای تفکر از جمله شیوه تفکر انتقادی را در خودتان بهبود ببخشید:
1)همواره سطح بهینه ای از شک گرایی داشته باشید؛
شک گرایی، داشتن این باور است که دانش و بصیرت، سخت بدست می آید. شک گرایی در قالب یک نگرش بدین معنا است که فرد معتقد باشد که هر ایده جدیدی که به وی ارائه می شود اشتباه است تا زمانی که شواهد مستدل و معقولی برای صحت آن فراهم آید.
به اطلاعات جدیدی که دریافت می کنید بر اساس ارزش ظاهری آنها را به دقت بررسی و موشکافی کنید.
این حساسیت به ویژه در مورد ادعاهایی که به نظر قابل تردید می رسند و یا با تجربیات واقعی شما سازگار نیستند، ضروری است. اگر افراد یا گروه هایی ادعا کنند که می توانند به شما نیروی مافوق بشری را آموزش دهند، شما را به سرعت ثروتمند کنند، یا به شما کمک کنند تا در زمان اندک و بدون هیچ تلاشی چاق یا لاغر شوید، شما باید در این گونه موارد به شدت شک گرا بوده و به آسانی ادعای آنها را نپذیرید؛ بلکه از آنها بخواهید شواهد کافی در حمایت از ادعاهایشان ارائه دهند.
2)به دنبال داده های محکم و بنیادی باشید، نه فرضیات، استدلال ها و نتایج؛
داده ها، اطلاعات خام راجع به دنیا هستند. هر گونه استدلال یا نتیجه گیری به داده ها یا اطلاعات خام نیاز دارد. اگر فردی سعی داشته باشد ایده ای را بدون پشتوانه ای از داده های عینی و باور گردنی به شما ارائه دهد، نباید آن را بپذیرید مگر اینکه این قبیل داده ها وجود داشته باشند.
داده هایی بهتر هستند که از عینیت بیشتری برخوردار باشند. مثلاً "رنگ چشم مریم قهوه ای است" یا "فاصله تهران – اصفهان 414 کیلومتر است" داده هایی کاملاً عینی و مسلم هستند. برعکس، داده هایی مثل "مریم واقعاً زیبا است" یا "اعضای این انجمن قابل اطمینان هستند" در برگیرنده موضوعاتی هستند که نوعی قضاوت ارزشی را در بردارند و ممکن است همه با آنها موافق نباشند. داده ها قبل از اینکه به عنوان یک اصل معتبر در نظر گرفته شوند، باید توشط بیش از یک منبع غیروابسته تأیید شده باشند.
3)تا زمانی که داده و اطلاعات کافی در دسترس ندارید، هیچ نتیجه ای نگیرید؛
چیزهای زیادی در دنیا وجود دارند که ما نمی توانیم به سادگی آنها را تأیید کنیم. در مواردی که داده کافی برای نتیجه گیری وجود نداشته باشد، تنها پاسخ قابل قبول "نمی دانم" است.
پذیرش این موضوع برای اغلب افراد بسیار دشوار است. به نظر می رسد که طبیعت انسان بر این باور است که دادن هر گونه پاسخی بهتر از پاسخ ندادن است. اما این تنها نگرشی ساده لوحانه و نادرست است. نتیجه گیری یا اظهار نظر راجع به چیزی که اطلاع کافی در آن زمینه ندارید هم خودتان را گمراه می کند و هم دیگران را نسبت به ایده ها و استدلال های شما نامطمئن می سازد.
4)در جستجوی فرض ها و اصلاح آنها باشید؛
فرض ها، داده هایی هستند که زیربنای استدلال هایی را تشکیل می دهند که که کاملاً روشن و صریح ارائه نمی شوند. هر استدلالی در ابتدا بر پایه فرض ها گذارده می شود، چرا که بشر از دانستن همه چیز ناتوان است.
حتی استدلال هایی که توسط دانشمندان نیز ارائه می شوند، بر مبنای فرض های مطرح می گردند که از امکان اثبات برخوردار نیستند. اکثر حقایق علمی به وسیله آزمایش مورد تحقیق قرار می گیرند، اما بدیهی است که هیچ آزمایشی کامل و بی عیب نخواهد بود. علیرغم زمان بسیاری که برای آزمودن یک فرضیه صرف می کنید، نمی توانید آن را در همه شرایط بیازمایید. دیر یا زود، شما باید فرض کنید که تنها به این دلیل که فرضیه شما در برخی شرایط خاص صحیح است، پس در سایر شرایط نیز صادق خواهد بود. دانشمندان همچنین فرض می کنند که آینده نیز همانند گذشته جریان خواهد داشت. برای مثال "چون نیروی جاذبه زمین از زمان کشف آن تاکنون به این شیوه بوده است. پس در آینده نیز همینطور خواهد بود".
قبل از پذیرش هر استدلالی، باید به دنبال کشف فرض های زیربنایی آن باشید تا آنها را از نظر اعتبار و موثق بودن بررسی کنید. مثال زیر به شما نمونه ای از روش بررسی این فرض ها را نشان می دهد:
الف-"یک روز، وسائل ماشینی ما آنقدر هوشمند می شوند که تصمیم می گیرند ما را بکشند"
ب- "چرا باید ماشین ها بخواهند عمداً ما را از بین ببرند؟"
الف-"و آنوقت آنها می توانند دنیا را بدون دخالت ما اداره کنند".
ب-"چرا باید ماشین ها بخواهند دنیا را اداره کنند؛ انگیزه آنها چه خواهد بود؟"
الف-"و درآنصورت آنها هرگز خاموش نخواهند شد"
ب-"اگر ما امروز ماشین ها را خاموش کنیم، به نظر نمی رسد که تهدیدی برای ما به حساب بیایند و لازم باشد که از آنها بترسیم. چه چیز باعث شده که تو اینطوری فکر کنی؟"
5)از موقعیت هایی که ممکن است نتیجه شما غلط از آب درآید، غافل نشوید؛
همانطور که پس از گرفتن یک نتیجه خاص، به دنبال موارد و موقعیت هایی هستید که با نتیجه گیری شما جور باشد، باید در جستجوی موقعیت هایی نیز برآیید که احتمالاً این نتیجه با آنها ناسازگار باشد. اگر به چنین موقعیت هایی برخورد نکردید، احتمالاً به اندازه کافی برای یافتن آنها سعی نکرده اید.
برای مثال اگر فردی بگوید "همه مردم ایران موسیقی پاپ را دوست دارند"، باید سعی کند نمونه هایی از مردم ایران را بیابد (حتی یک نمونه) که آشکارا اظهار کند که موسیقی پاپ را دوست ندارد یا حتی از آن متنفر است. بدون شک اگر خوب بگردد، به چنین افرادی برخورد خواهد کرد.
هرگاه می پذیرید که چیزی درست است، حتماً از طریق جستجوی افرادی که با آن ایده موافق نیستند، تفکر خود را به چالش بکشانید. نظر آنها را با حفظ بی طرفی کامل بشنوید و آنها را برای آزمون مجدد باورهای خودتان بکار ببندید.
6)تلاش کنید تا بر سوگیری های شخصی تان غلبه نمایید؛
همه افراد از سوگیری ها، ارزش ها و باورهای شخصی برخوردارند که می تواند قضاوت های آنها را تحت تأثیر قرار دهد. شما باید جداً سعی کنید که در حین ارزیابی اطلاعات جدید، تا جایی که ممکن است درونیات خودتان را دخالت ندهید. در برابر ایده ها و داده های جدیدی که دریافت می کنید، از همان ابتدا موضع نگیرید؛ بلکه نسبت به آنها تواضع داشته و همواره آگاه باشید که غیر ممکن است فردی بتواند همه چیز را بداند و همیشه درست بگوید (حق با او باشد). اطلاعات را با دیدگاهی بی طرفانه و بر پایه ارزش های داده ای که به شما می دهند، دریافت کنید و دنیای درونی خودتان را وارد آنها نسازید.
7)در رویارویی با داده های جدید، حاضر باشید که نتایج خود را تغییر دهید؛
جان مینارد کینس اقتصاددان معروفی که به تناقض گویی متهم شده بود، می گوید: "وقتی حقایق عوض می شوند، من ناچارم ذهن خودم را تغییر دهم. شما چکار می کنید؟"
این نگرش، در نوع خود قابل تحسین است. همه ما تصمیم گیرندگان ناکامل و فناپذیری هستیم که تنها بر اساس پاره ای از داده هایی که واقعاً نیاز داریم، به نتیجه گیری می پردازیم. این واقعیت را بپذیرید که همه ما ایده ها و باورهای زیادی داریم که نادرست هستند. وقتی دنیا به شما ثابت می کند که تاکنون باور غلطی در ذهن خود پرورانده اید، پذیرا بوده و حاضر باشید تا آن باور غلط را تغییر داده یا اصلاح کنید و از تعصبات خشک و ناروا نسبت به عقایدتان اجتناب کنید.
مرکز مشاوره روان آوا