این تصور که "همه مشکلات قابل حل هستند"، غیرمنطقی و خلاف واقعیت است. با این وجود اگر زمان کافی به بررسی جامع، منطقی و خلاقانه مشکلاتمان اختصاص دهیم، اغلب آنها قابل حل بوده و استرسی برای ما ایجاد نخواهند کرد. اکثر افراد خیلی برای حل مشکل خود وقت نمی گذارند و لذا بسیاری از راه حل های موجود را نادیده می گیرند. اندیشه سطحی و تصمیم گیری های سریع و عجولانه، معمولاً به حل کارآمد مشکل نمی انجامد چرا که در چنین تفکری، مسائل عمیق و مهم از نظر دور می مانند. با مطالعه این مقاله شما می توانید نگاه عمیق تری به مشکلات خود بیندازید و راه حلی را برای مقابله با آن انتخاب کنید که کمترین پیامد منفی و بیشترین پیامد مثبت را برای شما و دیگران داشته باشد.
ضرورت مهارت حل مسأله
خانم جوانی پس از یک روز خسته کننده با حالتی پریشان و ناراحت به خانه بر می گردد. شکی که مدتها نسبت به خیانت همسرش داشت، امروز به یقین تبدیل شده بود. خانه خلوت و آرام است. نگاه زن به قاب روی دیوار اتاق خواب می افتد که تصویر همسرش و او را در لباس عروسی به نمایش گذارده است. با عصبانیت قاب را از روی دیوار برداشته و آن را به زمین می کوبد و بلند بلند شروع به گریه می کند. احساس خشم و سردرد شدیدی او را فرا می گیرد. برای خوردن قرص آرامبخش به آشپزخانه می رود، اما یکباره تمام محتوی قوطی قرص را در لیوان آب خالی کرده و ان را سر می کشد و بدین ترتیب به زندگی خود خاتمه می دهد.
داستان فوق، پایان تلخی از مواجهه با یک مشکل حاد را به تصویر کشیده است. قطعاً این خانم در ان لحظه تشخیص نداده که راه حل های بهتری هم برای کنار آمدن با این گونه مشکلات عاطفی وجود دارد.
مهارت حل مسأله می تواند به فرد کمک کند تا در چنین موقعیت های دشواری به تفکر پرداخته و منطقی ترین راه حل را برای مقابله با تجارب استرس زای زندگی برگزیند.
کاربرد مهارت حل مسأله
مطالعات نشان داده اند که افرادی که با مهارت حل مسأله آشنا بوده و ان را در زندگی روزمره شان بکار می بندند، استرس یا فشار روانی کمتری را در زندگی روزمره شان بکار می بندند، استرس یا فشار روانی کمتری را در زندگی تجربه می کنند. همچنین یافته ها دال بر آن است که بسیاری از افراد در زندگی با مشکل، دردسر، گرفتاری، بحران و ... روبرو می شوند، اما همه آنها به طور یکسان از این تجارب استرس زا آسیب نمی بینند. چون آنچه مهم است آن است افراد در مواجهه با این گونه موقعیت های دشوار چگونه می توانند به شیوه ای صحیح عمل کنند و با نیروی فکر خود با مشکلات غیر قابل اجتناب زندگی کنار بیایند. در واقع توانائی حل موفقیت آمیز مسائل، ارتباط نیرومندی با سلامت روان افراد دارد.
برخی افراد به اشتباه معتقدند که آنها مهارت های حل مسأله را ندارند اما واقعیت آن است که آنها از مهارت های لازم برای حل مسائل برخوردارند فقط کافی است نحوه بکارگیری این مهارت در موقعیت های واقعی زندگی را تمرین کنند. یک راه برای اثبات این موضوع آن است که به گذشته خود فکر کنید و ببینید تا کنون برای حل مشکلاتی که پیش رو داشته اید، از چه راهکارهایی استفاده کرده اید. پس همواره به خاطر داشته باشیدکه مشکل حادی که در حال حاضر برایتان پیش آمده، اولین مشکلی نیست که با آن روبرو شده اید. شما مشکلات بسیار دیگری از این قبیل را در زندگی با موفقیت پشت سر گذارده اید، پس می توانید از عهده این یکی هم برآیید. فقط کافی است به اندازه کافی برای آن وقت گذاشته و آن را به شیوه ای منطقی حل کنید.
آشنایی با مهارت حل مسأله
در فرایند "حل مسأله" فرد باید در رویارویی با مشکلی که در حال حاضر ایجاد شده است بتواند راه حل های زیادی را پیدا کند و سپس با فرایند تصمیم گیری و با در نظر گرفتن پیامدهای هر یک از این راه حل ها، بهترین انها را برای رفع مشکل حاضر بکار ببندد. بر این اساس افراد نیازمندند که "چگونگی تفکر و نه فقط چرایی آن را یاد بگیرند".
بعضی افراد حتی قادر به برطرف کردن مسائل روزمره خود نبوده و در مقابل کوچکترین مشکلی که برایشان پیش می آید، دچار پریشانی، دست پاچگی، آشفتگی و ناراحتی می شوند. افرادی که فاقد توان حل مسائل و مشکلات خود هستند، معمولاً:
1-وجود مشکل را دلیل بر ضعف، بی کفایتی، بی لیاقتی و یا بدشانسی خود می دانند.
2-مسئولیت ایجاد مشکل را به گردن دیگران انداخته و برای حل آن قدمی بر نمی دارند.
3-به هنگام مواجهه با مشکل به جای اندیشیدن برای حل آن، مدام خود یا دیگران را سرزنش و ملامت می کنند.
4-معتقدند یک دنیای خوب، دنیای بدون مشکل است.
5-روش معمول این افراد، اجتناب یا فرار است.
6-معمولاً بدون اندیشه کافی و با عجله و تکانشی عمل می کنند.
7-خودشان را باور نداشته و در مقابل مشکلات احساس درماندگی و ناامیدی می کنند.
8-قادر به پیش بینی پیامد رفتارهای خود و تشخیص راه حل بهینه نیستند.
در مقابل این گروه، افراد دیگری نیز وجود دارند که حل مسائل و مشکلات متنوع نه تنها در درون آنها آشوبی ایجاد نمی کند، بلکه آنها رابه این سطح از خودآگاهی می رساند که با پشت سر گذاردن هر مشکل، درس جدیدی از زندگی گرفته و نقاط ضعف خود را بهبود بخشند. عمده ترین علت موفقیت این افراد آن است که به هنگام روبرو شدن با مشکلات، از روشی منظم و مرحله به مرحله استفاده می کنند. در حالی که گروه اول فاقد این توانمندی هستند.
مراحل تکنینک حل مسأله
تکنیک "حل مسأله" مستلزم طی مراحلی است. شما در هر مرحله باید به سؤال خاصی پاسخ دهید، به عنوان مثال "تعریف دقیق مشکل چیست؟". سعی کنید وقت کافی برای تمرین این مهارت اختصاص دهید و بارها آن را به طور ذهنی در مورد مشکلات مختلفی که ممکن است برایتان پیش بیاید، بکار بگیرید. این کار باعث می شود شما آمادگی لازم را برای استفاده از این مهارت در موقعیت های واقعی زندگی کسب نمایید.
بهتر است برای پاسخگویی به سرالات هر مرحله از قلم و کاغذ استفاه کنید. نوشتن به شما کمک می کند تا تفکر بازتری داشته باشیدو این امکان را فراهم می کند که در صورت موفق نبودن یک راهحل بتوانید به مرحله قبل بازگشته و گزینه منطقی تر دیگری را برگزینید و بدین ترتیب ناچار نخواهید بود که روند حل مسأله را از اولین مر حله آغاز کنید.
با دنبال نمودن آنچه که در ذیل به عنوان مراحل "حل مسأله" آمده، افراد یاد می گیرند که چگونه برای حل مؤثر مشکلاتشان گام بردارند تا به نتیجه مطلوبی دست یافته و استرس کمتری را تجربه نمایند.
1-پذیرش موقعیت
در وهله اول افراد باید یاد بگیرند که مشکلات خود را پذیرفته و از زیر آنها شانه خالی نکنند. بسیاری از افراد وقتی با مشکل حادی روبرو می شوند، ممکن است آن را خیلی دشوار و غیر قابل تحمل ببیند و حتی از فکر کردن به آن ناتوان باشند. مثلاً والدینی را در نظر بگیرید که چون از معتاد شدن فرزندشان بسیار نگران و هراسان هستند، با وجود آنکه عوامل زمینه ساز اعتیاد نیز در فرزندشان وجود دارد، اما حتی نمی خواهنداحتمال بدهند که این مشکل ممکن است در خانواده آنها ایجاد شود و باید برای آن چاره ای بیندیشند. این افراد ممکن است ابتدا مشکل افت تحصیلی فرزندشان را نادیده بگیرند، پس از مدتی مشکل رفت و آمدها و دوستان ناباب فرزندشان را انکار می کنند و شاید سیگار کشیدن او را نیز به نوعی تحمل کنند. در نهایت زمانی می رسد که این نوجوان در دام اعتیاد گرفتار شده و دیگر به جایی رسیده که به آسانی مراحل قبل، قابل حل نخواهد بود. همین والدین ممکن است در صورتی که دوستی داشته باشند که با چنین مشکلی راجع به فرزند خود روبرو است، مشاوران بسیار خوبی برای او بوده و راه حل های مناسبی نیز برای مواجهه با مشکل وی و فرزندش ارائه نمایند. در واقع این افراد به جای آنکه مشکلات خود را به عنوان چالشهایی در زندگی تصور کنند که نیازمند رسیدگی و مقابله می باشند، به آنها با دید یک فاجعه می نگرند و چون بار احساسی و استرس موجود در آن بسیار زیاد است از عهده حل آن بر نمی آیند. یک راه مؤثر برای رویارویی و تفکر راجع به مشکل، متعلق به دوستشان است نه خودشان؛ یعنی از دیدگاه فرد دیگری به موضوع بنگرند. بدین ترتیب خود را از مشکل جداکرده و استرس موجود در آن را بهتر تحمل می کنند، لذا بهتر می توانند به بررسی آن و جستجوی راه حل مناسب بپردازند.
2-تعریف مشکل
تا زمانی که برای فرد روشن نگردد که با چه مشکلی روبرو است، نخواهد توانست راه حل مناسبی برای آن برگزیند. علت اصلی اینکه برخی افراد در رویارویی با مشکلات، اغلب مصیبت زده و حیران شده و از زیر آن فرار می کنند، نیز همین است که درک صحیحی از مشکل ندارند و در مواجهه با آن سردرگم می شوند. برخی نیز علیرغم آزمودن راه حل های بسیار هنوز در حل مشکل خود ناتوانند، چون اینان بدون انکه مشکل پیش آمده راتعریف کرده و ابعاد آن را مشخص سازند، سریعاً در برابر آن واکنش نشان داده و از همین رو بسیاری از جنبه های آن غفلت کرده و لذا راه حل های آنان نیز جامع و کارآمد نخواهد بود و با شکست روبرو خواهند شد. بنابراین، بسیار حائز اهمیت است که مشکل به روشنی و به طور کامل تعریف شده و وسعت آن مشخص گردد.
افراد معمولاً به برداشتی که از مشکل دارند پاسخ می دهند، نه به آنچه که واقعاً رخ داده است. از این رو ابتدا سعی کنید درباره آنچه که از آن به عنوان "مشکل" یاد می کنید، اطلاعات بیشتر و دقیقتری بدست بیاورید. برای تعریف مشکل می توانید این سؤالات را از خودتان و یا افراد دیگری که کاملاً در جریان امر قرار داشته و می توانند به شما کمک کنند، بپرسید:
*چه چیزهایی پیش آمده که باعث شده شما پی ببرید یک "مشکل" وجود دارد؟
*مشکل کجا ایجاد شده است؟
*چرا ایجاد شده است؟
*چطور ایجاد شده است؟
*چه زمانی رخ داده است؟
*چه کسانی درگیر آن هستند؟ (توجه داشته باشید که منظور از این سؤال این نیست که "چه کسی باعث ایجاد این مشکل شده است" چون سرزنش کردن خود یا دیگران نه تنها به حل مشکل کمک نمی کند، بلکه موقعیت را از این هم بدتر کرده و شما را از مسیر صحیح منحرف می سازد).
بر این اساس شما باید یک توصیف 5 جمله ای از مشکل ارائه دهید. بدین ترتیب که با عباراتی از این قبیل شروع کنید که "فلان چیز باید رخ می داد ، اما این گونه نشد ..." یا "فلان چیز رخ داده است، اما نباید پیش می آمد ..." و این جملات که "چه چیزی رخ داده است" را با پاسخ به 4 پرسش دیگر شامل "کجا"، "چطور"، "با چه کسانی" و "چرا" تکمیل نمایید.
مسائل پنهان زیربنایی مشکل نیز باید بررسی شوند چرا که نقش عمده ای در آنچه که به عنوان مشکل حاضر جلوه گر شده، دارند و ممکن است بدون در نظر گرفتن آنها نتوان مشکل را حل نمود . اگر مشکل به دقت تعریف نگردد، قطعاً یافتن راه حل مناسب برای آن بسیار دشوار یا غیر ممکن خواهد بود (گاهی اوقات تعریف صحیح مشکل، خود می تواند کلید اصلی حل آن باشد).
سعی کنید تا حد امکان مشکلتان را در قالب مفاهیم عینی و اختصاصی تعریف کرده و از بکار بردن عبارات کلی اجتناب کنید. مثلاً "مشکل من، افت تحصیلی فرزندم است" یک تعریف کلی است و نمی توان راه حل مناسبی برای آن ارائه کرد. اما اگر همین مشکل این گونه بیان گردد که "مشاجرات خانوادگی بین من و همسرم باعث شده که نتوانیم مثل سابق به مسائل مربوط به مدرسه فرزندمان بپردازیم و از سوی دیگر نگرانی خود او در مورد احتمال طلاق والدینش باعث شده تا عملکرد تحصیلی اش افت افت نماید"، به سادگی می توان به راه حل های احتمالی موجود برای این مسأله دست یافت.
تعریف مشکلات پیچیده
گاهی اوقات برخی مشکلات به قدری پیچیده و مبهم هستند که طی مرحله فوق نمی توان آنها را به گونه ای تعریف کرد که مشخص و قابل درک باشند. در این مواقع باید مشکل اصلی را به چند مشکل فرعی مرتبط با هم تقسیم کرده و روند تعریف مشکل را برای هریک از آنها اعمال نمایید.
اولویت بندی مشکلات:
در صورتی که با چند مشکل فرعی مرتبط به هم روبرو شدید، باید ببینید که چه مشکلاتی در این میان اهمیت بیشتری دارند و سریعتر باید مور رسیدگی قرار بگیرند. توجه داشته باشید که باید بین "اهمیت" و "ضرورت" تفاوت بگذارید. اغلب ما برای مشکلات "مهم تر"، "ضرورت" چندانی قائل نمی شویم و رسیدگی به آنها را به تعویق می اندازیم. در حالیکه مشکلاتی که از "اهمیت" بیشتری برخوردارند، باید بیشتر از مشکلات "فوری یا ضروری"مورد توجه قرار بگیرند.
به عنوان مثال دانش آموزی را در نظر بگیرید که از امتحان پایان دوره با وجود اهمیتی که دارد، صرفاً به خاطر اینکه چند ماه دیگر به آن مانده و فعلاً ضرورتی ندارد، غافل می شود. این مشکل در شب امتحان، ضرورت پیدا می کند اما چون از قبل برای آن برنامه ریزی نشده و از اهمیت موضوع غفلت شده، به سختی قابل حل خواهد بود بنابراین:
مشکلات خود را به ترتیب "اهمیت" اولویت بندی کنید نه "ضرورت".
بازبینی درک خود از مشکل حاضر:
امکان دارد شما مشکل را آن گونه که واقعاً هست نبینید و در ادراک شرایط حاضر دچار سوگیری یا خطا شده باشید. از همین رو بهتر است درک خود را از مشکلی که پیش امده را با کمک نظرخواهی از دیگران و مشورت با افراد آگاه، مورد بازبینی و (در صورت لزوم) اصلاح قرار دهید.
تعیین نقش خود در مشکل
سعی کنید نقش واقعی خود را در ایجاد مشکل کاملاً در نمایید. گاهی افراد به قدری تحت استرس و فشار ناشی از ایجاد مشکل هستند که سریعاً شروع به سرزنش و توبیخ دیگران و اطرافیانشان کرده و هیچ مسئولیتی را متوجه خود نمی بینند. گاهی نیز عکس این قضیه رخ می دهد و افراد به قدری در برابر مشکل ایجاد شده احساس گناه می کنند که مسئولیت دیگران را نادیده گرفته و تمام تقصیرات را متوجه خود می بینند. مسلم است که در هیچ یک از موارد فوق، تعریف صحیحی از مشکل ارائه نشده و حل آن به سختی امکان پذیر خواهد بود.
3-بارش فکری راه حل ها
پس از تعریف مشکل، مرحله بعدی بررسی راه حل های ممکن است. سعی کنید تا حد امکان درباره راه حل ها فکر کنید، اهمیتی ندارد که راهحل هایی که مطرح می کنید، احمقانه یا غیر واقعی باشند. در این مرحله نباید هیچ راه حلی را حذف کنید و تا جایی که می توانید روشهای مختلف رویارویی با مشکل را در نظر گرفته و آنها را یادداشت کنید. هر چیزی می تواند به عنوان راه حل بیان شود. حتی اگر یک راه حل تخیلی یا جادویی مثل "یک کیسه پول از آسمان بیفتد" هم به ذهنتان رسید، آن را از قلم نیندازید. این تکنیک بارش فکری نام دارد و بر این اساس استوار است که "کمیت"، تولید "کیفیت" می کند. در واقع در این مرحله، کمیت راه حل هایی که ارائه می دهید مهم است، نه کیفیت آنها. اما چون از ابتدا به کیفیت راه حل اندیشیده نمی شود، ممکن است در میان آنها را حل های مناسبی نیز پیدا شود که در حالت معمول و ایجاد سانسور، شاید به آنها نزدیک نمی شدید. در این مرحله به منظور تمرین بیشتر می توانید از دیگران نیز کمک بخواهید و هر آنچه را که بیان می کنند یادداشت کنید. اما به خاطر داشته باشید که در نهایت خود شما باید به انتخاب بهترین راه حل بپردازید.
4-تصمیم گیری
این مرحله، شامل انتخاب بهترین راه حل است. لیستی را که از مرحله قبل راجع به تمامی راه حلهای فرضی تهیه کرده اید، پیش روی خود گذارده و هر راه حلی را که تصور می کنیدبه نوعی اجرای آن امکانپذیر نیست، از ایست حذف کنید. راه حلهای باقیمانده لیست را از نظر پیامدهای احتمالی مثبت و منفی هر راه حل مورد ارزیابی قرار دهید. در انتخاب بهترین راه حل موارد زیر را در نظر بگیرید:
*آیا این راهکار، امکان پذیر است؟
*آیا این راهکار به حل مؤثر مشکل خواهد انجامید؟
*کدام راهکار می تواند مشکل را برای طولانی مدت – نه به طور موقت – حل کند؟
*کدام راهکار در حال حاضر قابلیت اجرایی بیشتری دارد؟ آیا منابع لازم برای اجرای آن را در اختیار دارم؟ آیا از عهده انجام آن بر می آیم؟ آیا برای اجرای آن به قدر کافی زمان دارم؟
*پیامدهای منفی و خطرات احتمالی مربوط به انجام این راه حل ها کدامند و آیا حل مشکل، به آن می ارزد که این پیامدهای منفی را نیز به همراه داشته باشد یا خیر؟
بدیهی است که همواره برای رسیدن به هر چیز باارزش باید بهایی نیز بپردازید. اما توجه داشته باشید که ارزش آنچه را که به دست می آورید باید بیشتر از آن چیزهایی باشد که از دست می دهید.
5-طرح ریزی برای اجرای بهترین راه حل
پس از انتخاب بهترین روش برای حل مشکل، باید برای به اجرا در آوردن آن راهکار طرح ریزی کنید. طرح ریزی برای عمل می تواند به شما کمک کند تا قبل از به عمل در آوردن راه حل، آن را مرور کنید. این مرور ذهنی می تواند شناختی (تفکر در مورد آن) یا رفتاری باشد. مرور ذهنی از اهمیت خاصی برخوردار است، چرا که برخی مشکلاتی که در اجرای راه حل ممکن است با آنها روبرو شوید، مشخص می شوند و همچنین توانایی شما را برای اجرای راه حل افزایش می دهد.
در این مرحله به موارد زیر توجه کنید:
*به دقت بررسی کنید که "وقتی مشکل حل شود، وضعیت چگونه خواهد بود؟"
*چه گامهایی باید برداشته شوند تا راهکار انتخاب شده به عمل در آید؟(در این مورد دقیقاً مشخص کنید که چه کسی چه کارهایی باید انجام دهد و صرفاً به اینکه "من باید سخت تر تلاش کنم" اکتفا نکنید).
*چطور باید تشخیص دهید که آیا گامها به درستی طی می شوند یا خیر؟ (اینها همان شاخص های موفقیت طرح شما برای حل مشکل هستند).
*چه منابعی اعم از هزینه، افراد یا تسهیلات برای اجرای راه حل نیاز دارید؟
*برای اجرای راه حل چقدر وقت نیاز است؟ (برنامه ای تهیه کنید که در آن زمان آغاز کار و زمانی که انتظار می رود شاخص های موفقیت حاصل شوند، مشخص شده باشد).
پاسخ سؤالات فوق را یادداشت کرده و طرح خود را با کسانی که به نوعی در آن دخیل هستند، مطرح نمایید.
6-اجرای راه حل انتخاب شده
وقتی برای اجرای راه حل انتخاب شده طرحریزی شد، گام بعدی، عمل کردن به آن راه حل است. در طی اجرای راهکار، مراقب باشید که فرایند به همانگونه ای که برنامه ریزی کرده بودید، پیش برود. گاهی اوقات راه حلی که انتخاب می شود، صحیح است اما چون به طرز صحیحی اجرا نمی گردد، به شکست در حل مسأله و بهبود شرایط می انجامد. اگر روند اجرای راه حل با طرحی که پیش بینی کرده اید همخوانی نداشت، بررسی کنید که آیا منابعش پیش بینی شده برای اجرای طرح کافی است؟ آیا زمان یا نیروی بیشتری برای به عمل در آوردن این راهکار نیاز ایت؟ آیا باید طرح بهتری برای اجرای این راهکار اندیشید؟ و ...
7-ارزیابی نتایج اجرای راه حل
پس از اجرای راهکار، ارزیابی اثرات آن اهمیت می یابد. شما باید بررسی کنید که:
*آیا این راهکار کارآمد بوده و به حل مشکل انجامیده است؟
*آیا باعث بهبود شرایط شده است؟
*آیا می توان با استفاده از راهکار دیگری به نتایج بهتری دست یافت؟
در صورتی که مشکل با استفاده از این روند حل شده باشد، فرایند حل مسأله پایان می یابد. در غیر اینصورت باید به مرحله 4 (تصمیم گیری) بازگشته و از بین لیست راه حل ها، گزینه دیگری را انتخاب کنید. همچنین ممکن است با استفاده از تجربه ای که در این میان کسب کرده اید، راهکار بهتری به ذهنتان برسد که در ابتدا به آن فکر نکرده اید. پس از انتخاب راه حل جدید، سایر مراحل را در مورد آن اجرا کنید.
همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، یادگیری مهارت های حل مسئله، اگر چه به نظر ساده است اما در شیوه زندگی افراد اهمیت به سزایی دارد. سعی کنید این تکنیک را به عنوان یکی از ضروری ترین مهارتهای زندگی، به خوبی فراگرفته و همواره آن را در موقعیتهای مختلف زندگی روزمره تان بکار ببندید.
شما می توانید این مهارت را به کودکان نیز آموزش دهید تا از هم اکنون یاد بگیرند در مواجهه با مسائلی که برایشان پیش خواهد آمد چگونه برخورد نمایند. آموزش حل مسئله به کودکان تمرین دشواری نیست، فقط نیازمند کمی تمرین و ساده سازی اطلاعات برای دنبال کردن آنها هستند. بدین منظور می توانید با استفاده از بازی یا نقاشی، مثالهای ساده ای که متناسب با سن آنها باشند را بکار بگیرید. مثلاً یک نمونه از مشکلات کودک می تواند این باشد که "دوستش، خوراکی او را بدون اجازه برداشته است". از کودک بخواهید خودش هر راه حلی را که به ذهنش می رسد، بیان کند و به او کمک کنید تا به بهترین آنها دست یابد.
نکات کلیدی حل مسئله
*به خاطر داشته باشیدکه شما قبلاً نیز همواره و به طور روزمره با مشکلاتی روبرو شده اید. گاهی اوقات، وقتی با مشکلی روبرو می شویم، به قدری درگیر آن شده که دیگر نمی توانیم راه حلی برای آن در نظر بگیریم. این مراحل حل مسئله به شما کمک می کندکه بتوانید این گونه مشکلات دشوار را اداره کنید.
پذیرش موقعیت
*به خاطر داشته باشید که مشکل را به عنوان یک چالش ساده در نظر بگیرید، نه یک مصیبت ناگهانی. برای تحقق این امر، اغلب راه آسانتر این است که تصور کنید مشکل متعلق به دوستتان است نه خود شما.
تعریف مشکل
*دقیقاً ماهیت مشکل را تعریف کیند. تا جایی که ممکن است این تعریف، باید اختصاصی باشد. تعریفی که از مشکل ارائه می دهید باید حاوی پاسخ به سوالات "چه چیزی رخ داده است؟"، "کجا، چطور، با چه کسانی و چرا " باشد.
*مشکلات پیچیده را به چند مشکل فرعی مرتبط به هم تقسیم کرده و آنها را تعریف کنید.
*در اولویت بندی مشکلات، بیشتر به "اهمیت" مشکل توجه کنید نه "ضرورت" آن.
*درک تان از مشکل را با نظر خواهی از دیگران مورد بازبینی قرار دهید.
*نقش واقعی خود را در مشکل ایجاد شده، درک نمایید.
بارش فکری راه حلها
*پس از تهیه لیستی از کلیه راه حل ها، نگاهی به این لیست کرده و راه حل هایی که احمقانه یا غیر ممکن به نظر می رسند را فوراً خط بزنید.
*با استفاده از راه حل های باقیمانده در لیست، پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت هر انتخاب را تصور کنید. کدام راهکارها امکانپذیرند؟ کدام یک ممکن است عملی تر باشند؟
*سه مورد از راه حل های مطلوب را به ترتیب اولویت، انتخاب و یادداشت کنید:
1-....................................
2-....................................
3-....................................
طرحریزی برای اجرای بهترین راه حل:
*مراحل اجرای راه حل را در ذهن خود مرور کرده و برای به عمل در آوردن آن برنامه ریزی کنید. ببینید برای اجرای راه حل انتخاب شده، به چه چیزی نیاز دارید و در نظر بگیرید که آیا کارآمد خواهد بود و یا اینکه قابل اجرا هست یا خیر. شاخص های موفقیت آن را نیز تعیین کنید.
اجرا
*طرح خود را به عمل در آورید. مراقب باشید که فرایند به همان گونه ای که برنامه ریزی کرده بودید، پیش برود.
ارزشیابی راه حل اجرا شده:
*در این مرحله اثرات اجرای راه حل را ارزیابی کنید. ببینید آیا مشکل شما به طور رضایت بخش حل شده و یا اینکه دیگر اشتغال ذهنی برای شما ایجاد نمی کند یا خیر. اگر جواب به سوال؛ "آیا مشکل حل شده است؟" بله باشد؛ (بنابراین فرایند حل مسئله پایان یافته است). و اگر خیر باشد؛ (می بایست اولویت دوم راه حل ها را انتخاب کرده و سایر مراحل را پیش بروید. این فرایند را تا حل مشکل ادامه دهید).
در نهایت باید اضافه نماییم که ممکن است گاهی در زندگی با مسائلی بسیار پیچیده و غامض روبرو شویم و احساس کنیم که توان مقابله با آنها را نداریم و توان حل و فصل آنها را نداریم. در چنین شرایطی می بایست خونسردی خود را حفظ کرده و با استفاده از تکنیک های مهارت حل استرس، استرس را از خود دور کرده و سپس مجدداً قوای خود را بازبینی کرده و برای حل مشکل گام برداریم.
این را هم باید در نظر داشته باشیم که گاهی برخی مسائل و مشکلات ریشه در گذشته ای بسیار پر رمز و راز و پیچیده دارند و باید همواره توجه داشت که مشکلاتی که امروز داریم، در نتیجه عدم توجهی است که دیروز داشته ایم.
مرکز مشاوره روان آوا